نهج البلاغه : حکمت ها
پيشواى مؤمنان و تبهكاران
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام </strong> أَنَا يَعْسُوبُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْمَالُ يَعْسُوبُ اَلْفُجَّارِ
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۹۶۷
بید مجنونیم، برگ ما زبان‌ خامشی است
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۵۴۵
آنچه ناگفتنی است در دل خود
ملک‌الشعرای بهار : غزلیات
غزل ۶
اگر تو رخ بنمایی ستم نخواهد شد
جیحون یزدی : قصاید
شمارهٔ ۳۸ - وله
چون خلیل از خلعت خلت زحق شد کامگار
سلمان ساوجی : جمشید و خورشید
بخش ۷۷ - فرد
ما رقمی می کشیم تا به چه خواهد کشید
امام سجاد علیه‌السلام : رساله حقوق
حق شکم
و اما حق بطنك فان لاتجعله وعاء لقليل من الحرام و لا لكثير و ان تـقـتصد لـه فـى الحلال و لاتخرجه من حد التقوية الى حد التهوين و ذهاب المروة و ضبطه اذا هــم بالجوع والظمأ فان الشبع المنتهى بصاحبه الى التخم مكسلة و مثبطة و مقطعة عن كل برّ و كرم و إن الرى المنتهى بصاحبه الى السكر مسخفـة و مجهلــة و مذهبـــة للمروة.
نهج البلاغه : حکمت ها
پرهيز از اندوه برای روزی
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام </strong> يَا اِبْنَ آدَمَ اَلرِّزْقُ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكَ فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاكَ
ملا احمد نراقی : مثنوی طاقدیس
بخش ۳۶ - در بیان آنکه جمیع آفات و آلام از خودبینی می باشد
دوزخی دان این خودی را ای رفیق
صائب تبریزی : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۲
از هر صدا نبازم، چون کوهٔ لنگر خویش
ملک‌الشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۱۲
آیین جهان طبل جفا کوفتن است
عطار نیشابوری : باب سی‏ام: در فراغت نمودن از معشوق
شمارهٔ ۶
گفتم: دل و جان در سر کارت کردم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۲۲
ای داده مرا چو عشق خود بیداری
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۵۴۷
ای زیاد لعل میگون تو کام جان لذیذ
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۹۹
دل خون خواره را یک‌باره بستان
ملک‌الشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۱۱ - این رباعی را در خواب گفته است
امروز نه کس ‌ز عشق آگه چو من است
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۲
چون جیش حبش گرد رخش صف میزد
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۵۴۷
گر محتسب شکست خم میفروش را
رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۵ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا رب العالمین جل جلاله و تقدست اسمائه و لا اله غیره، درین آیت دوستان خود را مى‏نوازد، و روش ایشان باز مى‏گوید و گفتار و کردار ایشان مى‏ستاید، و مى‏پسندد. آفرین خدا بر آن جوانمردان باد که در هر چه گویند و هر چه خواهند و هر قاعده که نهند از اول نام دوست برند، و ازو گویند، و باو گویند، که با او خو کرده‏اند و بآن آسوده‏اند.
ملک‌الشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۱۰
هان ای وکلا فضل خدا یار شماست