رشیدالدین میبدی : ۱۴- سورة ابراهیم- مکیة
۴ - النوبة الاولى
قوله تعالى: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ» ابراهیم گفت خداوند من «اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً» این شهر شهرى بى بیم کن، «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ» و دور دار مرا و پسران مرا، «أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ (۳۵)» که بتان را پرستیم.
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۴۷۶ - نهایه‌السفر الثانی
بود ثانی سفر را این نهایت
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۲
صاف کن ای سنگدل با دردمندان سینه را
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۱
آه از زنگ کدورت پاک سازد سینه را
رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۱۵ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ الآیة اظهار عزّت قرآن است، و نشر بساط توقیر کلام خداى جهانست، کلامى که دلهاى عارفان را شفا است، اسرار آشنایان را ضیا است، جانهاى دوستان را غذا است، درد درماندگان را درمان و دواست، کلامى که سناء الهیّت مطلع قدم اوست، قرآنى که بتیسیر ربوبیّت تنزّل اوست، یادگارى که قبّه حفظ حق مأمن اوست، کلامى که جانها را تذکرت است، و دلها را عدّتست، امروز وسیلت، و فردا را ذخیرتست. مصطفى (ص) گفت: «لو کان القرآن فى اهاب ما مسّه النّار»، اگر چنان بودى که این قرآن در پوستى نهاده بودى، آن را فردا بنسوختندى. پس چون در دل بنده مؤمن یابند با معرفت ایمان، هم اولى‏تر که نسوزند. امّا کسى باید که بقرآن راه جوید، تا قرآن او را بر راه دارد، که قرآن راه جویان را راهست، و یار خواهان را یار است، مؤمن که راه میجوید، او را میراند بزمام حق، در راه صدق، و رسن صواب، بر چراغ هدى، و بدرقه مصطفى، روى بنجات، وادى بوادى، منزل بمنزل، تا فرود آرد او را در مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ، و بیگانه که راه جوى و بارخواه نیست، لا جرم قرآن او را روشنایى و راه نیست، وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً.
عبدالقادر گیلانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۷ - پهلوی دل
تیر او پیوسته میخواهم که آید سوی دل
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۳۰
خوش آن که چون گل ازین گلستان دمید و گذشت
واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۴۸۶
در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۱۶ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ إِذْ قالَ اللَّهُ خدا خواهد گفت فردا در قیامت، یا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ تو گفتى مردمان را، اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ مرا که عیسى‏ام و مادرم را مریم هر دو خدایان دانید و بخدایى گیرید فرود از اللَّه، قالَ سُبْحانَکَ عیسى گوید پاکى و بى‏عیبى ترا، ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ نبود مرا و نسزد که گویم ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ آنچه مرا نیامد و نه سزاست، إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ اگر چنانست که گفتم فَقَدْ عَلِمْتَهُ تو خود دانسته‏اى. تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی تو دانى که در نفس من چیست وَ لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ و من ندانم که در نفس تو چیست، إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ (۱۱۶) تو آنى که خداوند غیب دانى.
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۳۳۷
شب که آن آیینه رو را در برابر داشتم
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۶۵۱
بوسه ای قیمت ازان لبها به صد جان کرده ای
نهج البلاغه : حکمت ها
روش برخورد با فتنه ها
<strong> حكم أمير المؤمنين عليه‌السلام </strong> <strong> باب المختار من حكم أمير المؤمنين عليه‌السلام </strong> و يدخل في ذلك المختار من أجوبة مسائله و الكلام القصير الخارج في سائر أغراضه <strong> قَالَ عليه‌السلام </strong> كُنْ فِي اَلْفِتْنَةِ كَابْنِ اَللَّبُونِ لاَ ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لاَ ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۸۳
تا من بدیدم روی تو، ای ماه و شمع روشنم
سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۸
سحرگه بلبلی آواز می‌کرد
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۰
از نظرها چون کند وحشت نهان دیوانه را
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۱۴
بیا که دانه لطیف است رو، ز دام مترس
فردوسی : پادشاهی اشکانیان
بخش ۱
کنون پادشاه جهان را ستای
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۸۰
دوش سرمست به وقت سحری
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶۴۳
می شوی آواره از عالم عنان ما مگیر
نهج البلاغه : نامه ها
نامه به حارث همدانى در بیان مکارم اخلاق
<strong> و من كتاب له عليه‌السلام إلى الحارث الهمذاني </strong> وَ تَمَسَّكْ بِحَبْلِ اَلْقُرْآنِ وَ اِسْتَنْصِحْهُ وَ أَحِلَّ حَلاَلَهُ وَ حَرِّمْ حَرَامَهُ وَ صَدِّقْ بِمَا سَلَفَ مِنَ اَلْحَقِّ وَ اِعْتَبِرْ بِمَا مَضَى مِنَ اَلدُّنْيَا لِمَا بَقِيَ مِنْهَا فَإِنَّ بَعْضَهَا يُشْبِهُ بَعْضاً وَ آخِرَهَا لاَحِقٌ بِأَوَّلِهَا وَ كُلُّهَا حَائِلٌ مُفَارِقٌ