رشیدالدین وطواط : قصاید
شمارهٔ ۱۸۱ - د رمدح علاء الدین ابوبکر بن قماج
ای بتو ایام افتخار گرفته امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۱۱
امشب من آن نیم که فغان را فرو برم امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۹۹۲
دل ز روی تو دور نتوان کرد اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۹۲
کی مدعی نهد سر در سجده نکویان امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۹۱۹
کسی که شمع جمال تو در نظر دارد نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۲۸ - ویران کردن اسکندر آتشکدههای ایران زمین را
بیا ساقی از شادی نوش و ناز امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۹۰۹
در آن هجوم که یار تو پادشا باشد ملا احمد نراقی : مثنوی طاقدیس
بخش ۲۱۶ - در بیان اراده ی ابراهیم ع ذبح فرزند خود اسماعیل را
ای پدر خنجر برآر از آستین جامی : سبحةالابرار
بخش ۱۳ - حکایت آن وزیر که دل پندپذیر داشت
میشد اندر حشم حشمت و جاه سنایی غزنوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۱
ما عاشق همت بلندیم فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۶
ای لطف تو دستگیر هر بیسر و پای امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۵۴۸
دل ما را شکیب از جان نباشد ابوالفضل بیهقی : مجلد هشتم
بخش ۶ - فتنهٔ احمد ینالتگین
و آن برنا را دفن کردند. و امیر سخت غمناک شد، چه ستی شایسته و شهم و با قدّ و منظر و هنر بود و عیبش همه شراب دوستی تا جان در آن سر کرد. و بتر آن آمد که مضرّبان و فسادجویان پوشیده نامه نبشتند سوی هرون برادرش که خوارزمشاه بود و بازنمودند که «امیر غادری فراکرد تا برادرت را از بام بینداخت و بکشت، و بجای یک یک همین خواهند کرد از فرزندان خوارزمشاه.» هرون؟؟؟؟ بدگمان شده بود از خواجه بزرگ احمد عبد الصّمد و از تسحّبها و تبسّطهای پسرش عبد الجبّار سرزده گشته، چون این نامه بدو رسید، و خود لختی شیطان در او دمیده بود، بادی در سر کرد و بدگمان شد و آغازید آب عبدالجبّار را خیر خیر ریختن و به چشم سبکی درو نگریستن و بر صوابدیدهای وی اعتراض کردن. و آخر کار بدان درجه رسید که عاصی شد و عبد الجبّار را متواری بایست شد از بیم جان، و هر دو در سر یکدیگر شدند و این احوال را شرحی تمام داده آید در بابی که خوارزم را خواهد بود درین تاریخ، چنانکه از آن باب بهتمامی همه دانسته آید ان شاء اللّه. امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۱
بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیست خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۵
خوی او از خامکاری کم نکرد عطار نیشابوری : پندنامه
در بیان شش چیز که بکار آید
در جهان شش چیز میآید بکار خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۵
بر سر بازار عشق آزاد نتوان آمدن امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۳۶
ای رخ زیبای تو آینه سینه ها اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۵
عالم شب و روزیست درین حادثه گاه صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴۲۳
با روی تو آیینه روشن چه نماید
شمارهٔ ۱۸۱ - د رمدح علاء الدین ابوبکر بن قماج
ای بتو ایام افتخار گرفته امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۱۱
امشب من آن نیم که فغان را فرو برم امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۹۹۲
دل ز روی تو دور نتوان کرد اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۹۲
کی مدعی نهد سر در سجده نکویان امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۹۱۹
کسی که شمع جمال تو در نظر دارد نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۲۸ - ویران کردن اسکندر آتشکدههای ایران زمین را
بیا ساقی از شادی نوش و ناز امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۹۰۹
در آن هجوم که یار تو پادشا باشد ملا احمد نراقی : مثنوی طاقدیس
بخش ۲۱۶ - در بیان اراده ی ابراهیم ع ذبح فرزند خود اسماعیل را
ای پدر خنجر برآر از آستین جامی : سبحةالابرار
بخش ۱۳ - حکایت آن وزیر که دل پندپذیر داشت
میشد اندر حشم حشمت و جاه سنایی غزنوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۱
ما عاشق همت بلندیم فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۶
ای لطف تو دستگیر هر بیسر و پای امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۵۴۸
دل ما را شکیب از جان نباشد ابوالفضل بیهقی : مجلد هشتم
بخش ۶ - فتنهٔ احمد ینالتگین
و آن برنا را دفن کردند. و امیر سخت غمناک شد، چه ستی شایسته و شهم و با قدّ و منظر و هنر بود و عیبش همه شراب دوستی تا جان در آن سر کرد. و بتر آن آمد که مضرّبان و فسادجویان پوشیده نامه نبشتند سوی هرون برادرش که خوارزمشاه بود و بازنمودند که «امیر غادری فراکرد تا برادرت را از بام بینداخت و بکشت، و بجای یک یک همین خواهند کرد از فرزندان خوارزمشاه.» هرون؟؟؟؟ بدگمان شده بود از خواجه بزرگ احمد عبد الصّمد و از تسحّبها و تبسّطهای پسرش عبد الجبّار سرزده گشته، چون این نامه بدو رسید، و خود لختی شیطان در او دمیده بود، بادی در سر کرد و بدگمان شد و آغازید آب عبدالجبّار را خیر خیر ریختن و به چشم سبکی درو نگریستن و بر صوابدیدهای وی اعتراض کردن. و آخر کار بدان درجه رسید که عاصی شد و عبد الجبّار را متواری بایست شد از بیم جان، و هر دو در سر یکدیگر شدند و این احوال را شرحی تمام داده آید در بابی که خوارزم را خواهد بود درین تاریخ، چنانکه از آن باب بهتمامی همه دانسته آید ان شاء اللّه. امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۱
بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیست خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۵
خوی او از خامکاری کم نکرد عطار نیشابوری : پندنامه
در بیان شش چیز که بکار آید
در جهان شش چیز میآید بکار خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۵
بر سر بازار عشق آزاد نتوان آمدن امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۳۶
ای رخ زیبای تو آینه سینه ها اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۵
عالم شب و روزیست درین حادثه گاه صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴۲۳
با روی تو آیینه روشن چه نماید