افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۹۰
خط تو هالهصفت، ماه در میان دارد افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۹
زین شعله که رخسار تو افروخته دارد افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۸
حاجتم از روی خوبان، جز تماشایی نباشد جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹۹
دل وارسته را پروای سیم و زر نمی باشد خاقانی : قصاید
شمارهٔ ۱۷۷ - در مدح شروان شاه منوچهر
عالم جان خاص توست نوبه فرو کوب هین افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۷
عقرب سر زلفت، با قمر قرین باشد ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ١۶٩
مرا نیمه نانی که در خور بود مولوی : دفتر پنجم
بخش ۱۶۵ - ایثار کردن صاحب موصل آن کنیزک را بدین خلیفه تا خونریز مسلمانان بیشتر نشود
چون رسول آمد به پیش پهلوان افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۶
زلف سیه منه که حجاب قمر شود افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۵
مرغ دل ما در قفست دانه ندارد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۷۰
باد را راه در آن طره پیچان نبود افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۴
آنچه در مدرسه آموختم ایامی چند افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۳
به هر محفل که شمعی زآتش پروانه میسوزد یغمای جندقی : بخش اول
شمارهٔ ۱۵۱
آقا محسن را باد شادی و زان باد و باغ آزادی بی خزان. نامه همراهی آقا اسدالله رسید و پرده از چهر نهفته های نهادت بازگشاد، دیدم و رسیدم، در سرکار والا به هنگام خود چونانکه باید و کاری گشاید راز خواهم راند، و روانش از سرگرانی و نامهربانی باز خواهم جست تا از بیغاره و پریشانی بازت خواند، و گرد تیمار که دور از این آستان بر گونه کامت نشسته به آستین دل جوئی بازفشاند ولی این را بدان که چون کار چشم به چشمک و بینائی به توتیا و ریش به رنگ و رفتن به دستواره و دست به موم و خوردن به ورزش و جفتی به داور و نوکری به میانداری کشید، دست از همه شستن و کناره جستن خوشتر. چهر مهر افزای تو رو در سیاهی نهاد و مهر چهرآرای او سر در تباهی. در این پیوند او از تو به فرمان خداوندی بندگی خواهد جست و تو بر دستور پیشین از او چشم پرستندگی خواهی داشت. این خودآمیز اذر و سیماب است و آویز مرغ شب و مهر جهانتاب. هنوز ناپیوسته ساز گسستن است و نبسته تا ز شکستن، سود تو در آن است و ما نیز بر آنیم که سودای نوکری درنوردی و به کیش پیشینگان خویش گرد پیشه و کاری گردی. افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۲
عاشق نتوان گفت که در بند نباشد شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۹۹
خری بر اسب و عیسی شد پیاده هلالی جغتایی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰
امروز ز حد میگذرد سوز فراق افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۰
هیچ گلستان، به روی یار نماند مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۵
بر خصم ظفر همیشه در روز مصاف افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۹
با صبا نفحه جان از بر جانان آید
شمارهٔ ۹۰
خط تو هالهصفت، ماه در میان دارد افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۹
زین شعله که رخسار تو افروخته دارد افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۸
حاجتم از روی خوبان، جز تماشایی نباشد جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹۹
دل وارسته را پروای سیم و زر نمی باشد خاقانی : قصاید
شمارهٔ ۱۷۷ - در مدح شروان شاه منوچهر
عالم جان خاص توست نوبه فرو کوب هین افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۷
عقرب سر زلفت، با قمر قرین باشد ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ١۶٩
مرا نیمه نانی که در خور بود مولوی : دفتر پنجم
بخش ۱۶۵ - ایثار کردن صاحب موصل آن کنیزک را بدین خلیفه تا خونریز مسلمانان بیشتر نشود
چون رسول آمد به پیش پهلوان افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۶
زلف سیه منه که حجاب قمر شود افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۵
مرغ دل ما در قفست دانه ندارد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۷۰
باد را راه در آن طره پیچان نبود افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۴
آنچه در مدرسه آموختم ایامی چند افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۳
به هر محفل که شمعی زآتش پروانه میسوزد یغمای جندقی : بخش اول
شمارهٔ ۱۵۱
آقا محسن را باد شادی و زان باد و باغ آزادی بی خزان. نامه همراهی آقا اسدالله رسید و پرده از چهر نهفته های نهادت بازگشاد، دیدم و رسیدم، در سرکار والا به هنگام خود چونانکه باید و کاری گشاید راز خواهم راند، و روانش از سرگرانی و نامهربانی باز خواهم جست تا از بیغاره و پریشانی بازت خواند، و گرد تیمار که دور از این آستان بر گونه کامت نشسته به آستین دل جوئی بازفشاند ولی این را بدان که چون کار چشم به چشمک و بینائی به توتیا و ریش به رنگ و رفتن به دستواره و دست به موم و خوردن به ورزش و جفتی به داور و نوکری به میانداری کشید، دست از همه شستن و کناره جستن خوشتر. چهر مهر افزای تو رو در سیاهی نهاد و مهر چهرآرای او سر در تباهی. در این پیوند او از تو به فرمان خداوندی بندگی خواهد جست و تو بر دستور پیشین از او چشم پرستندگی خواهی داشت. این خودآمیز اذر و سیماب است و آویز مرغ شب و مهر جهانتاب. هنوز ناپیوسته ساز گسستن است و نبسته تا ز شکستن، سود تو در آن است و ما نیز بر آنیم که سودای نوکری درنوردی و به کیش پیشینگان خویش گرد پیشه و کاری گردی. افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۲
عاشق نتوان گفت که در بند نباشد شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۹۹
خری بر اسب و عیسی شد پیاده هلالی جغتایی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰
امروز ز حد میگذرد سوز فراق افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۰
هیچ گلستان، به روی یار نماند مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۵
بر خصم ظفر همیشه در روز مصاف افسر کرمانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۹
با صبا نفحه جان از بر جانان آید