ادیب الممالک : غزلیات
شمارهٔ ۶۶ - جواب از زبان معشوق
ای یاد تو مرهم دل ریش
امیر پازواری : دوبیتی‌ها
شمارهٔ ۱۲۶
خوشواش (خشه واش) کوه، هر گوشه لارِهْ یارونْ!
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴
چون دیده من دید ترا روز نخست
آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۳۰۰
ماه من ماه را نخستین است
امیر پازواری : دوبیتی‌ها
شمارهٔ ۱۲۵
اون روز که بلقیس آخرت در شیینْ
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۳۸
فرو کوفتند آن بتان را بگزر
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۹
رو خانه برو، که شاه ناگاه آید
منوچهری دامغانی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۶۸ - در مدح فضل بن محمد حسینی
به نام خداوند یزدان اعلی
امیر پازواری : دوبیتی‌ها
شمارهٔ ۱۲۴
امیر گنه: اون یار ره نشینه داشتن
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۶۱
پایی به میان درنه، تا عیش ز سر گیرم
رشیدالدین میبدی : ۳۵- سورة الملائکة- مکیة
۱ - النوبة الثانیة
این سوره سورة الملائکة خوانند از بهر آن که صفت خلقت فریشتگان جز درین سوره نیست در همه قرآن و در مکیّات شمرند که نزول همه بمکه بوده سه هزار و صد و سى حرف است و صد و نود و هفت کلمه و چهل و پنج آیت و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست مگر یک آیت بقول بعضى مفسران معنى آن منسوخ است نه لفظ إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً و در فضیلت سوره ابىّ کعب روایت کند از مصطفى علیه الصلاة و السلام قال: من قرأ سورة الملائکة دعته یوم القیمة ثمانیة ابواب من الجنة ان ادخل من اى ابواب شئت.
نظامی گنجوی : خردنامه
بخش ۱۶ - حکایت انگشتری و شبان
مغنی بیا چنگ را ساز کن
امیر پازواری : دوبیتی‌ها
شمارهٔ ۱۲۳
امیر گنه: بی یار به دنی دویین
قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۹
هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته مباد
امیر پازواری : دوبیتی‌ها
شمارهٔ ۱۲۲
شایستهْ مره ته قدمِ گَرْدْ بیینْ
عطار نیشابوری : باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان
شمارهٔ ۲۵
آن قوم که جامه لاجوردی کردند
جلال عضد : غزلیّات
شمارهٔ ۲
پیش دلسوزان درآر آن شمع بزم افروز را
ساختار و قالب‌های شعری : قالب های شعر کهن فارسی
تضمین
تضمین به طور کلی به این معنی است که قطعاتی از شعر شاعر دیگری را در داخل شعر خود بیاورند. در بین شاعران قدیمی چون حافظ و سعدی و ... تضمین به این معنا بوده است که با ذکر اسم شاعر، مصراع یا بیتی از شعر او را در میان غزل یا قصیده خود بیاورند. مثلا سعدی غزلی دارد که این گونه شروع می شود: من از آن روز که در بند تو ام آزادم پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم و حافظ در غزلی مصراع اول این غزل را به این صورت تضمین کرده است. زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد مکن تا نَکَنی بنیادم و در آخر، مصراع سعدی را تضمین می کند و می گوید: حافظ از جور تو، حاشا که بگرداند روی من از آن روز که در بند تو ام آزادم اما تضمین در بین شعرای سده ی اخیر به این معنی است با شعری از شعرای قدیمی مسمط بسازند. مثلا غزلی از سعدی یا حافظ را تضمین می کنند و با اضافه کردن ابیاتی هم وزن و هم قافیه مصراع های اول آن شعر، شعری می سرایند که در قالب مسمط چهار یا پنج یا شش مصراعی است. این نوع تضمین در قدیم مرسوم نبوده و در سالهای اخیر متداول شده است. یکی از تضمین های معروف مربوط به ملک الشعرای بهار است ک غزلی از سعدی را تضمین کرده است. قسمتی از این شعر در زیر آورده شده است: ابیاتی نیز مربوط به غزلی از سعدی است که ملک الشعرای بهار آن را در بین شعر خود آورده است. سعدیا! چون تو کجا نادره گفتاری هست؟ یا چو شیرین سخنت نخل شکر باری هست؟ یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست؟ هیچم ار نیست، تمنای توام باری هست مشنو ای دوست! که غیر از تو مرا یاری هست یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست لطف گفتار تو شد دام ره مرغ هوس به هوس بال زد و گشت گرفتار قفس پایبند تو ندارد سر دمسازی کس موسی اینجا بنهد رخت به امید قبس به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس که به هر حلقه‌ی زلف تو گرفتاری هست بی‌گلستان تو در دست بجز خاری نیست به ز گفتار تو بی‌شائبه گفتاری نیست فارغ از جلوه‌ی حسنت در و دیواری نیست ای که در دار ادب غیر تو دیاری نیست! گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست در و دیوار گواهی بدهد کاری هست روز نبود که به وصف تو سخن سر نکنم شب نباشد که ثنای تو مکرر نکنم منکر فضل تو را نهی ز منکر نکنم نزد اعمی صفت مهر منور نکنم صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم؟ همه دانند که در صحبت گل خاری هست
اوحدی مراغه‌ای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷
باد سهند بین که : برین مرغزارها
امیر پازواری : دوبیتی‌ها
شمارهٔ ۱۲۱
امیر گنه: تا مهرهْ‌ورزی آموتن