جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۷
حسن رخسار تو موقوف شراب ناب نیست فردوسی : پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود
بخش ۹
چو آگاهی آمد به گشتاسپ شاه جامی : اعتقادنامه
بخش ۳۱ - اشارت به درجات بهشت و خلود در آن و رؤیت حق سبحانه
درجات بهشت باشد هشت سهراب سپهری : حجم سبز
تپش سایه دوست
تا سواد قریه راهی بود. جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۶
چو با تو کار دل ای ماهپاره افتاده است جلال عضد : غزلیّات
شمارهٔ ۶۲
چون مرا بر رخ خوبت نظر افتاد نظامی گنجوی : مخزن الاسرار
بخش ۲ - (مناجات اول) در سیاست و قهر یزدان
ای همه هستی ز تو پیدا شده جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۵
تب و تاب جگر از شعله رخسارهٔ اوست جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۴
بی لب لعلش کباب در نمک خوابیده ایست بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۵۰۰
بت پرستی می کنم جا در کلیسا گر کنی جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۳
شاهد اقبال در آغوش رندان خفته است مولوی : دفتر اول
بخش ۵۱ - مقرر شدن ترجیح جهد بر توکل
زین نمط بسیار برهان گفت شیر ادیب الممالک : مثنویات
شمارهٔ ۳۰ - اولتیماتوم روس به ایران و تجاوزات او در سرحدات ایران
چو همراز شد روس با انگلیس جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۲
تویی که موج می ناب ارغوان لب تست فردوسی : منوچهر
بخش ۱۱
چو برخاست از خواب با موبدان جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۱
آشوب جهان فتنهٔ ایام همین است سعدی : مثنویات
شمارهٔ ۲۴
هر که را باشد از تو بیم گزند عطار نیشابوری : بخش نهم
جواب پدر
پدر گفتا که جهلت غالب آمد عبادی مروزی : مناقب الصوفیه
بخش ۱۵ - فصل اول: در جامهٔ مرقع پوشیدن
بدان که عادت سالکان و مفردان متصوفه آن است که مرقع پوشند برای خشونت را. از آنکه هر جامهٔ فاخرکه مردم در پوشند رعونت اوبدان زنده شود. تکبر در وی پدید آید. پس از بهر آنکه تا شکستگی در مراد نفس ایشان پدید آید، مخالفت اختیار بشریت را مرقع پوشند. تاهر گه چه در پارههای مختلف مینگرند منکسر و متواضع میشوند. مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۹
دلم جای غم جانانه کردند
شمارهٔ ۳۲۷
حسن رخسار تو موقوف شراب ناب نیست فردوسی : پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود
بخش ۹
چو آگاهی آمد به گشتاسپ شاه جامی : اعتقادنامه
بخش ۳۱ - اشارت به درجات بهشت و خلود در آن و رؤیت حق سبحانه
درجات بهشت باشد هشت سهراب سپهری : حجم سبز
تپش سایه دوست
تا سواد قریه راهی بود. جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۶
چو با تو کار دل ای ماهپاره افتاده است جلال عضد : غزلیّات
شمارهٔ ۶۲
چون مرا بر رخ خوبت نظر افتاد نظامی گنجوی : مخزن الاسرار
بخش ۲ - (مناجات اول) در سیاست و قهر یزدان
ای همه هستی ز تو پیدا شده جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۵
تب و تاب جگر از شعله رخسارهٔ اوست جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۴
بی لب لعلش کباب در نمک خوابیده ایست بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۵۰۰
بت پرستی می کنم جا در کلیسا گر کنی جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۳
شاهد اقبال در آغوش رندان خفته است مولوی : دفتر اول
بخش ۵۱ - مقرر شدن ترجیح جهد بر توکل
زین نمط بسیار برهان گفت شیر ادیب الممالک : مثنویات
شمارهٔ ۳۰ - اولتیماتوم روس به ایران و تجاوزات او در سرحدات ایران
چو همراز شد روس با انگلیس جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۲
تویی که موج می ناب ارغوان لب تست فردوسی : منوچهر
بخش ۱۱
چو برخاست از خواب با موبدان جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۱
آشوب جهان فتنهٔ ایام همین است سعدی : مثنویات
شمارهٔ ۲۴
هر که را باشد از تو بیم گزند عطار نیشابوری : بخش نهم
جواب پدر
پدر گفتا که جهلت غالب آمد عبادی مروزی : مناقب الصوفیه
بخش ۱۵ - فصل اول: در جامهٔ مرقع پوشیدن
بدان که عادت سالکان و مفردان متصوفه آن است که مرقع پوشند برای خشونت را. از آنکه هر جامهٔ فاخرکه مردم در پوشند رعونت اوبدان زنده شود. تکبر در وی پدید آید. پس از بهر آنکه تا شکستگی در مراد نفس ایشان پدید آید، مخالفت اختیار بشریت را مرقع پوشند. تاهر گه چه در پارههای مختلف مینگرند منکسر و متواضع میشوند. مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۹
دلم جای غم جانانه کردند