سعدی : غزلیات
غزل ۵۳۷
چه باز در دلت آمد که مهر برکندی
نهج البلاغه : نامه ها
نامه به مردم شهرها در بیان حقایق نبرد صفین
<strong> و من كتاب له عليه‌السلام كتبه إلى أهل الأمصار يقص فيه ما جرى بينه و بين أهل صفين </strong>
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۶۸
چو آمد روی مه رویم چه باشد جان که جان باشد؟
ابوعلی عثمانی : باب ۴ تا ۵۲
باب چهل و چهارم - در احکام سَفَرْ
قالَ اللّهُ تَعالی هُوَالَّذِی یُسِّیرُکَمْ فِی البَرِّ وَالْبَحْرِ.
سعدی : باب اول در سیرت پادشاهان
حکایت شمارهٔ ۱۶
یکی از رفیقان شکایت روزگار نامساعد به نزد من آورد که کفاف اندک دارم و عیال بسیار و طاقت بار فاقه نمی‌آرم و بارها در دلم آمد که به اقلیمی دیگر نقل کنم تا در هر آن صورت که زندگانی کرده شود کسی را بر نیک و بد من اطلاع نباشد
جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۱۴
به جان آمد دل از هجر حبیبان
حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۲
حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
زرتشت : ویسپرد
کرده بیست و چهارم
« اهوره مزدای . . . » ( سر اغاز کرده 13) اَیریمن َشون ، رد اَشونی را می ستاییم با پتمان ها ، با بند ها ، با زند ، با پرسشها ، با پاسخها ، با دوبار سرودن ، با خوب خواندن از بر خوانده ، با ستایش خوب ستوده . « به دانش خویش . . . » ( بند 2 کرده 14) « اینک آذر. . . » ( بند های 3-1 کرده 16)
عطار نیشابوری : بخش دوازدهم
المقاله الثانی عشر
الاای سر بغفلت در نهاده
نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۲۲ - رای زدن دارا با بزرگان ایران
بیا ساقی آن آتش توبه سوز
فخرالدین عراقی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱
شاد کن جان من، که غمگین است
امیر پازواری : دوبیتی‌ها
شمارهٔ ۲۰۶
دل رهْ گمّه که، غمْ نخرْ چاره نیه
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۸۱
خود را چو عطا دهی فراوان مستای
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۲۴۴
الهی گاهی که به خود می نگرم همه سوز و نیاز شوم و گاهی که به او نگرم همه راز و ناز شوم، چون به خود نگرم گویم :
مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۱
هم اول کاش از کویت من افکار میرفتم
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۰
ماهی، که بسوخت زهره چنگش بر سر
ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۴۳ - جنوب مصر
و اگر از مصر به جانب جنوب بروند و از ولایت نوبه بگذرند به ولایت مصامده رسند و آن زمین است علف خوار عظیم و چهار پای بسیار و مردم سیاه پوست درشت استخوان غلیظ باشند و قوی ترکیب و از آن جنس در مصر لشکریان بسیار باشند زشت و هیاکل عظیم ایشان را مصامده گویند پیاده جنگ کنند به شمشیر و نیزه و دیگر آلات کار نتوانند فرمود.
ترانه های کودکانه : بخش اول
یکشنبه
‌یکشنبه مثل ماهیه، یا این‌که یک قناریه
فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۰۴
بیک نظر کندم دیده مبتلای کسی
قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۵
ابر سودای تو آن لحظه که توفان بارد