صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۱۹
چشم دارم که مه نو سفرم باز آید صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۲۵
اگرچه شمع کافوری خرد در خانه می سوزد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۱۲
رتبه زمزمه عشق ندارد زاهد اثیر اخسیکتی : ترکیبات
شمارهٔ ۴ - مدح فخرالدین عربشاه پادشاه کهستان
ای بخوبی پای بوس عارضت ماه آمده صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۸۵
کل به خون غوطه خورد جزو چو افگار شود صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۶۵
لب لعل تو همان تلخ زبان است که بود محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۶۶
از چند کس از فرزندان شیخ عبداللّه انصاری روایت کرده اندکی شیخ اسلام عبداللّه انصاری گفت کی در اول جوانی که من طالب این حدیث بودم، میخواستم کی مرا درین معنی گشایشی بود. پس ریاضتها میکردم و به خدمت پیران طریقت و بزرگان دین میرسیدم و بدعا مدد میخواستم و نیز درزفان من فحش گفتن میبودی که بیخویشتن برزفان من میرفتی و من به باطن آن را سخت کاره و منکر بودم، هر چند جهد میکردم آن فحش گفتن از زفان من بیرون نمیشد. تا وقتی کی به نشابور شدم و شیخ بوسعید قدس اللّه روحه العزیز آنجا بود من بدین اندیشه به زیارت اودرشدم و او نشسته بود و مریدی در خدمت او و شلغم جوشیده در شکر سوده میگردانید و به شیخ میداد و شیخ آنرا به کار میبرد. من در رفتم، شلغمی در دست داشت یک نیمه خورده بود آن یک نیمه بدست خویش در دهان من نهاد، ا زآن ساعت باز هرگز بر زفان من فحشی نرفت و نه هیچ چیز که نبایست، و سخن حقّیقت بر من گشاده گشت و هرچ بر زفان من میرود همه از آن نیم شلغم دارم کی شیخ بدست مبارک خویش در دهان من نهاده. صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۶۴
باغ در بسته ما دیده پوشیده بود صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۶۵
ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۵۱
تا به کی مردم چشمم هدف خار بود؟ صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۴۹
هرکه خامش شود از حادثه آزاد بود طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۰
کند چون دیده ما حفظ اشک خود، مکن عیبش طبیب اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵ - نوایی
غمش در نهانخانهٔ دل نشیند قطران تبریزی : مقطعات
شمارهٔ ۳۶
تا جهان باشد بکام و نام شاهنشاه باد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۴۰
چرخ هرچند دل اهل هنر را شکند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۳۷
رفع دلتنگی من نشأه صهبا نکند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۳۳
داغ با سینه ارباب محبت چه کند؟ صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۲۲
جرم یوسف به چه تقریب عزیزان بخشند؟ صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۱۷
بد درونان که به همواری ظاهر سمرند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۱۲
همه از تاب کمر در خم ایمان دارند
غزل شمارهٔ ۳۶۱۹
چشم دارم که مه نو سفرم باز آید صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۲۵
اگرچه شمع کافوری خرد در خانه می سوزد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۱۲
رتبه زمزمه عشق ندارد زاهد اثیر اخسیکتی : ترکیبات
شمارهٔ ۴ - مدح فخرالدین عربشاه پادشاه کهستان
ای بخوبی پای بوس عارضت ماه آمده صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۸۵
کل به خون غوطه خورد جزو چو افگار شود صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۶۵
لب لعل تو همان تلخ زبان است که بود محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۶۶
از چند کس از فرزندان شیخ عبداللّه انصاری روایت کرده اندکی شیخ اسلام عبداللّه انصاری گفت کی در اول جوانی که من طالب این حدیث بودم، میخواستم کی مرا درین معنی گشایشی بود. پس ریاضتها میکردم و به خدمت پیران طریقت و بزرگان دین میرسیدم و بدعا مدد میخواستم و نیز درزفان من فحش گفتن میبودی که بیخویشتن برزفان من میرفتی و من به باطن آن را سخت کاره و منکر بودم، هر چند جهد میکردم آن فحش گفتن از زفان من بیرون نمیشد. تا وقتی کی به نشابور شدم و شیخ بوسعید قدس اللّه روحه العزیز آنجا بود من بدین اندیشه به زیارت اودرشدم و او نشسته بود و مریدی در خدمت او و شلغم جوشیده در شکر سوده میگردانید و به شیخ میداد و شیخ آنرا به کار میبرد. من در رفتم، شلغمی در دست داشت یک نیمه خورده بود آن یک نیمه بدست خویش در دهان من نهاد، ا زآن ساعت باز هرگز بر زفان من فحشی نرفت و نه هیچ چیز که نبایست، و سخن حقّیقت بر من گشاده گشت و هرچ بر زفان من میرود همه از آن نیم شلغم دارم کی شیخ بدست مبارک خویش در دهان من نهاده. صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۶۴
باغ در بسته ما دیده پوشیده بود صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۶۵
ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۵۱
تا به کی مردم چشمم هدف خار بود؟ صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۴۹
هرکه خامش شود از حادثه آزاد بود طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۰
کند چون دیده ما حفظ اشک خود، مکن عیبش طبیب اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵ - نوایی
غمش در نهانخانهٔ دل نشیند قطران تبریزی : مقطعات
شمارهٔ ۳۶
تا جهان باشد بکام و نام شاهنشاه باد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۴۰
چرخ هرچند دل اهل هنر را شکند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۳۷
رفع دلتنگی من نشأه صهبا نکند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۳۳
داغ با سینه ارباب محبت چه کند؟ صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۲۲
جرم یوسف به چه تقریب عزیزان بخشند؟ صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۱۷
بد درونان که به همواری ظاهر سمرند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۱۲
همه از تاب کمر در خم ایمان دارند