سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۹۴
بزرگی را پرسیدند با چندین فضیلت که دست راست راهست خاتم در انگشت چپ چرا میکنند گفت ندانی که اهل فضیلت همیشه محروم باشند. صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۵۰
زصدق اگر نفس صبحگاه خواهی شد ادیب صابر : قصاید
شمارهٔ ۱۴
نماز شام چو صحبت بریدم از ماوی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۴۸
خوشم که خرده جان صرف یار جانی شد عطار نیشابوری : دفتر اول
درخواست کردن آدم از حضرت حق نشان خاتم النبّیین علیه السّلام را
خطابی کرد آدم کای دل و جان محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۲۶
شیخ ماگفت روزی بر سر جمع کی: بخدای کی داند و این هفتاد سوگند است کی هرکی را خدای عزو جل راه دیگر فرا پیش اونهد آنکس را از طریق حقّ بیفگنده بود. آنگه شیخ این بیت بگفت: صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۴۱
جنون من ز نسیم بهار کامل شد فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳
از بس که زند نوای غم چنگی ما صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۱۹
به ناله ای ز دل ما چه درد می خیزد؟ مولوی : دفتر پنجم
بخش ۴۰ - حکایت محمد خوارزمشاه کی شهر سبزوار کی همه رافضی باشند به جنگ بگرفت اما جان خواستند گفت آنگه امان دهم کی ازین شهر پیش من به هدیه ابوبکر نامی بیارید
شد محمد الپ الغ خوارزمشاه صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۱۴
نگه ز دیده من اشکبار برخیزد مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۷
ای طالب اگر ترا سر این راهست ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۶۶ - دل شکسته
بدرود گفت فر جوانی امیرخسرو دهلوی : مثنویات
شمارهٔ ۱۶ - معراج
رفته و باز آمده در یک زمان صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۷۹۹
نه پشت پای بر اندیشه می توانم زد محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۹۵
روزی یکی از شیخ سؤال کرد کی ای شیخ در حقّ من دعایی کن. بگفت: صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۷۸۵
اگر وطن به مقام رضا توانی کرد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۷۷۹
شکوفه مغز شعور مرا پریشان کرد نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۶
سرم خوش است برآنم که از سر مستی نهج البلاغه : حکمت ها
جايگاه شكایت كردن
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> مَنْ شَكَا اَلْحَاجَةَ إِلَى مُؤْمِنٍ فَكَأَنَّهُ شَكَاهَا إِلَى اَللَّهِ وَ مَنْ شَكَاهَا إِلَى كَافِرٍ فَكَأَنَّمَا شَكَا اَللَّهَ
بخش ۹۴
بزرگی را پرسیدند با چندین فضیلت که دست راست راهست خاتم در انگشت چپ چرا میکنند گفت ندانی که اهل فضیلت همیشه محروم باشند. صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۵۰
زصدق اگر نفس صبحگاه خواهی شد ادیب صابر : قصاید
شمارهٔ ۱۴
نماز شام چو صحبت بریدم از ماوی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۴۸
خوشم که خرده جان صرف یار جانی شد عطار نیشابوری : دفتر اول
درخواست کردن آدم از حضرت حق نشان خاتم النبّیین علیه السّلام را
خطابی کرد آدم کای دل و جان محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۲۶
شیخ ماگفت روزی بر سر جمع کی: بخدای کی داند و این هفتاد سوگند است کی هرکی را خدای عزو جل راه دیگر فرا پیش اونهد آنکس را از طریق حقّ بیفگنده بود. آنگه شیخ این بیت بگفت: صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۴۱
جنون من ز نسیم بهار کامل شد فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳
از بس که زند نوای غم چنگی ما صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۱۹
به ناله ای ز دل ما چه درد می خیزد؟ مولوی : دفتر پنجم
بخش ۴۰ - حکایت محمد خوارزمشاه کی شهر سبزوار کی همه رافضی باشند به جنگ بگرفت اما جان خواستند گفت آنگه امان دهم کی ازین شهر پیش من به هدیه ابوبکر نامی بیارید
شد محمد الپ الغ خوارزمشاه صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۱۴
نگه ز دیده من اشکبار برخیزد مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۷
ای طالب اگر ترا سر این راهست ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۶۶ - دل شکسته
بدرود گفت فر جوانی امیرخسرو دهلوی : مثنویات
شمارهٔ ۱۶ - معراج
رفته و باز آمده در یک زمان صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۷۹۹
نه پشت پای بر اندیشه می توانم زد محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۹۵
روزی یکی از شیخ سؤال کرد کی ای شیخ در حقّ من دعایی کن. بگفت: صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۷۸۵
اگر وطن به مقام رضا توانی کرد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۷۷۹
شکوفه مغز شعور مرا پریشان کرد نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۶
سرم خوش است برآنم که از سر مستی نهج البلاغه : حکمت ها
جايگاه شكایت كردن
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> مَنْ شَكَا اَلْحَاجَةَ إِلَى مُؤْمِنٍ فَكَأَنَّهُ شَكَاهَا إِلَى اَللَّهِ وَ مَنْ شَكَاهَا إِلَى كَافِرٍ فَكَأَنَّمَا شَكَا اَللَّهَ