قطران تبریزی : قصاید
شمارهٔ ۱۰۲ - در مدح ابراهیم ابن شریف
دوشم شبی خجسته بدو مجلسی ظریف خسرو گلسرخی : خسرو گلسرخی
شعر بی نام
بر سینه ات نشست نجمالدین رازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲
این مرتبهٔارب چه حد مشتاقی است عبید زاکانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳
ای مقصد خورشید پرستان رویت احمد شاملو : 23
23
۱ نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۱۵
نه عدم بود و نی وجود اینجا مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۵
امروز یکی گردش مستانه کنم حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۲۱۹
گر از دل باز گویم بیقرار است سهراب سپهری : حجم سبز
در گلستانه
دشتهایی چه فراخ! حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۴۶۴
گر مرا دل نواز بنوازد مولوی : دفتر ششم
بخش ۱۳۸ - رجوع کردن بدان قصه کی شاهزاده بدان طغیان زخم خورد از خاطر شاه پیش از استکمال فضایل دیگر از دنیا برفت
قصه کوته کن که رای نفس کور اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۹۶۷
ماییم که در دیر خرابات مقیمیم رضیالدین آرتیمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶
چه شور افتاده در دلها ز شیرین لعل خندانش ظهیری سمرقندی : سندبادنامه
بخش ۸ - داستان شاه کشمیر با پیلبان
سندباد گفت: در عهود ماضی و سنون غابر، بر بلاد کشمیر که فهرست سواد ربع مسکون و دیپاچه مرکز معمور است، پادشاهی مستولی بوده، به عدل و داد معروف و مذکور و به انصاف و انتصاف، معین و مشهور و به حکم استعلای همت و استیلای نهمت و استیفای عدت و استکمال اهبت از برای روزگار کارزار، پیلان بی شمار داشت و به وقت حرکت، مهد بر پیل نهادی و هر روز مهتر پیلبانان، جمله پیلان بر وی عرضه دادی روزی صیادان، پیلی وحشی گرفتند، از این سبک گامی، گران لجامی، بادپایی، رعد آوازی گفتی کوه بیستون است معلق بر چهار ستون یا سحابی که به مجاورت شهابی از اوج هوا به نشمین خاک آید چنانکه هر که او را دیدی، گفتی: مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۳
بیجام در این دور شرابست شراب نجمالدین رازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱
مقصود وجود انس و جان آیینه است رشیدالدین میبدی : ۹- سورة التوبة- مدنیة
۲ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ... الآیة. یک قول آنست که اینان اهل بدعت و اهواءاند که کتاب خدا و سنّت مصطفى واپس داشتند و آن را سست دیدند، و صواب دید رأى خویش و مستحسنات عقول فرا پیش داشتند و بچشم تعظیم در آن ننگرستند تا اسیر تهمت و شبهت گشتند، نه اعتقاد بر بصیرت دارند نه سخن بر بیّنت نه طریق کتاب و سنّت، راست چون درختى که بیخش بدعت، ساقش ضلالت، شاخش لعنت، برگش عقوبت، شکوفهاش ندامت، میوهاش حسرت. مولوی : دفتر پنجم
بخش ۱۰۵ - حکایت آن مخنث و پرسیدن لوطی ازو در حالت لواطه کی این خنجر از بهر چیست گفت از برای آنک هر کی با من بد اندیشد اشکمش بشکافم لوطی بر سر او آمد شد میکرد و میگفت الحمدلله کی من بد نمیاندیشم با تو «بیت من بیت نیست اقلیمست هزل من هزل نیست تعلیمست» ان الله یستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها ای فما فوقها فی تغییر النفوس بالانکار ان ما ذا ا راد الله بهذا مثلا و آنگه جواب میفرماید کی این خواستم یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا کی هر فتنهای همچون میزانست بسیاران ازو سرخرو شوند و بسیاران بیمراد شوند و لو تاملت فیه قلیلا وجدت من نتایجه الشریفة کثیرا
کوندهیی را لوطییی در خانه برد سلمان ساوجی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح سلطان اویس
ای غبار موکبت چشم فلک را توتیا عطار نیشابوری : بخش دهم
(۱) حکایت سلطان سنجر با عبّاسۀ طوسی
مگر یک روز سنجر شاه عالی
شمارهٔ ۱۰۲ - در مدح ابراهیم ابن شریف
دوشم شبی خجسته بدو مجلسی ظریف خسرو گلسرخی : خسرو گلسرخی
شعر بی نام
بر سینه ات نشست نجمالدین رازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲
این مرتبهٔارب چه حد مشتاقی است عبید زاکانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳
ای مقصد خورشید پرستان رویت احمد شاملو : 23
23
۱ نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۱۵
نه عدم بود و نی وجود اینجا مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۵
امروز یکی گردش مستانه کنم حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۲۱۹
گر از دل باز گویم بیقرار است سهراب سپهری : حجم سبز
در گلستانه
دشتهایی چه فراخ! حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۴۶۴
گر مرا دل نواز بنوازد مولوی : دفتر ششم
بخش ۱۳۸ - رجوع کردن بدان قصه کی شاهزاده بدان طغیان زخم خورد از خاطر شاه پیش از استکمال فضایل دیگر از دنیا برفت
قصه کوته کن که رای نفس کور اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۹۶۷
ماییم که در دیر خرابات مقیمیم رضیالدین آرتیمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶
چه شور افتاده در دلها ز شیرین لعل خندانش ظهیری سمرقندی : سندبادنامه
بخش ۸ - داستان شاه کشمیر با پیلبان
سندباد گفت: در عهود ماضی و سنون غابر، بر بلاد کشمیر که فهرست سواد ربع مسکون و دیپاچه مرکز معمور است، پادشاهی مستولی بوده، به عدل و داد معروف و مذکور و به انصاف و انتصاف، معین و مشهور و به حکم استعلای همت و استیلای نهمت و استیفای عدت و استکمال اهبت از برای روزگار کارزار، پیلان بی شمار داشت و به وقت حرکت، مهد بر پیل نهادی و هر روز مهتر پیلبانان، جمله پیلان بر وی عرضه دادی روزی صیادان، پیلی وحشی گرفتند، از این سبک گامی، گران لجامی، بادپایی، رعد آوازی گفتی کوه بیستون است معلق بر چهار ستون یا سحابی که به مجاورت شهابی از اوج هوا به نشمین خاک آید چنانکه هر که او را دیدی، گفتی: مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۳
بیجام در این دور شرابست شراب نجمالدین رازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱
مقصود وجود انس و جان آیینه است رشیدالدین میبدی : ۹- سورة التوبة- مدنیة
۲ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ... الآیة. یک قول آنست که اینان اهل بدعت و اهواءاند که کتاب خدا و سنّت مصطفى واپس داشتند و آن را سست دیدند، و صواب دید رأى خویش و مستحسنات عقول فرا پیش داشتند و بچشم تعظیم در آن ننگرستند تا اسیر تهمت و شبهت گشتند، نه اعتقاد بر بصیرت دارند نه سخن بر بیّنت نه طریق کتاب و سنّت، راست چون درختى که بیخش بدعت، ساقش ضلالت، شاخش لعنت، برگش عقوبت، شکوفهاش ندامت، میوهاش حسرت. مولوی : دفتر پنجم
بخش ۱۰۵ - حکایت آن مخنث و پرسیدن لوطی ازو در حالت لواطه کی این خنجر از بهر چیست گفت از برای آنک هر کی با من بد اندیشد اشکمش بشکافم لوطی بر سر او آمد شد میکرد و میگفت الحمدلله کی من بد نمیاندیشم با تو «بیت من بیت نیست اقلیمست هزل من هزل نیست تعلیمست» ان الله یستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها ای فما فوقها فی تغییر النفوس بالانکار ان ما ذا ا راد الله بهذا مثلا و آنگه جواب میفرماید کی این خواستم یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا کی هر فتنهای همچون میزانست بسیاران ازو سرخرو شوند و بسیاران بیمراد شوند و لو تاملت فیه قلیلا وجدت من نتایجه الشریفة کثیرا
کوندهیی را لوطییی در خانه برد سلمان ساوجی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح سلطان اویس
ای غبار موکبت چشم فلک را توتیا عطار نیشابوری : بخش دهم
(۱) حکایت سلطان سنجر با عبّاسۀ طوسی
مگر یک روز سنجر شاه عالی