جامی : خردنامه اسکندری
بخش ۶۲ - ندبه حکیم ششم
حکیم ششم چون سخن ساز کرد اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۴۶
وقد کنتم و مامعکم من الا کوان ماکانا عطار نیشابوری : بخش چهاردهم
(۴) حکایت لقمۀ حلال
رفیقی گفت با من کان فلانی فردوسی : پادشاهی اشکانیان
بخش ۱۲
چو آگاهی آمد سوی اردوان انوری : مقطعات
شمارهٔ ۷۲ - شراب خواهد
ای بزرگی که جود بحر محیط جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵۶۱
چون به صحرا نکهت آن زلف شبگون می رود ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۳۰
گاه را مکوش. جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵۶۰
دلها بسی بر آتش حسنش سپند شد سعدی : باب اول در سیرت پادشاهان
حکایت شمارهٔ ۱۵
یکی از وزرا معزول شد و به حلقه درویشان درآمد اثر برکت صحبت ایشان در او سرایت کرد و جمعیت خاطرش دست داد ملک بار دیگر برو دل خوش کرد و عمل فرمود قبولش نیامد و گفت معزولی به نزد خردمندان بهتر که مشغولی قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۴
از حرف هوس، صدق سخن، لاف شود نظامی گنجوی : خردنامه
بخش ۳ - در نعت پیغمبر اکرم
محمد که بیدعوی تخت و تاج سعدی : مراثی
در مرثیهٔ سعد بن ابوبکر
به هیچ باغ نبود آن درخت مانندش جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۹
خامه ام گاهی به او گر نامه ای انشا کند خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵
در فصل بهار اگر بتی حور سرشت جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۸
زورآوران که پنجهٔ افلاک می برند جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۷
رخت آیینه را لبریز صاف نور می سازد رشیدالدین میبدی : ۶- سورة الانعام
۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ این رؤیت علم و اخبار است، کافران مکه را میگوید: نمىدانند و خبر نکردهاند ایشان را که ما پیش از ایشان از عهد آدم تا به نوح، و پس از نوح از عاد و ثمود و امثال ایشان از آن جهانیان و جهان داران چند هلاک کردیم، پس از آنکه ایشان را دسترس دادیم، و در زمین ممکّن گردانیدیم، با خواسته فراوان و تنها آبادان، و زندگانى دراز، و بطش تمام، و تمکین در بلاد و اقطار. امام سجاد علیهالسلام : رساله حقوق
حق امام جماعت
وأما حق إمامك فى صلاتك فأن تعلم أنه قد تقلدالسفارة فيما بينك وبين الله والوفادة إلى ربك و تكلم عنك ولم تتكلم عنه ودعا لك ولم تدع له وطلب فيك ولم تطلب فيه و كفاك هـم المقـام بين يـدى الله والمساءلة لـه فيك ولم تكفه ذلك فإن كان فى شئ من ذلك تقصير كان به دونك وإن كان آثما لم تكن شـريكـه فيـه ولـم يكـن لك عليه فضل فوقى نفسك بنفسـه و وقى صلاتك بصلاته؛ فتشكر له على ذلك ولاحـول ولا قوة الا بالله جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۶
مفت رندی است که کام از لب ساغر گیرد قصاب کاشانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۲
برده دل از من پریرویی نمیگویم که کیست
بخش ۶۲ - ندبه حکیم ششم
حکیم ششم چون سخن ساز کرد اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۴۶
وقد کنتم و مامعکم من الا کوان ماکانا عطار نیشابوری : بخش چهاردهم
(۴) حکایت لقمۀ حلال
رفیقی گفت با من کان فلانی فردوسی : پادشاهی اشکانیان
بخش ۱۲
چو آگاهی آمد سوی اردوان انوری : مقطعات
شمارهٔ ۷۲ - شراب خواهد
ای بزرگی که جود بحر محیط جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵۶۱
چون به صحرا نکهت آن زلف شبگون می رود ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۳۰
گاه را مکوش. جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵۶۰
دلها بسی بر آتش حسنش سپند شد سعدی : باب اول در سیرت پادشاهان
حکایت شمارهٔ ۱۵
یکی از وزرا معزول شد و به حلقه درویشان درآمد اثر برکت صحبت ایشان در او سرایت کرد و جمعیت خاطرش دست داد ملک بار دیگر برو دل خوش کرد و عمل فرمود قبولش نیامد و گفت معزولی به نزد خردمندان بهتر که مشغولی قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۴
از حرف هوس، صدق سخن، لاف شود نظامی گنجوی : خردنامه
بخش ۳ - در نعت پیغمبر اکرم
محمد که بیدعوی تخت و تاج سعدی : مراثی
در مرثیهٔ سعد بن ابوبکر
به هیچ باغ نبود آن درخت مانندش جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۹
خامه ام گاهی به او گر نامه ای انشا کند خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵
در فصل بهار اگر بتی حور سرشت جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۸
زورآوران که پنجهٔ افلاک می برند جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۷
رخت آیینه را لبریز صاف نور می سازد رشیدالدین میبدی : ۶- سورة الانعام
۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ این رؤیت علم و اخبار است، کافران مکه را میگوید: نمىدانند و خبر نکردهاند ایشان را که ما پیش از ایشان از عهد آدم تا به نوح، و پس از نوح از عاد و ثمود و امثال ایشان از آن جهانیان و جهان داران چند هلاک کردیم، پس از آنکه ایشان را دسترس دادیم، و در زمین ممکّن گردانیدیم، با خواسته فراوان و تنها آبادان، و زندگانى دراز، و بطش تمام، و تمکین در بلاد و اقطار. امام سجاد علیهالسلام : رساله حقوق
حق امام جماعت
وأما حق إمامك فى صلاتك فأن تعلم أنه قد تقلدالسفارة فيما بينك وبين الله والوفادة إلى ربك و تكلم عنك ولم تتكلم عنه ودعا لك ولم تدع له وطلب فيك ولم تطلب فيه و كفاك هـم المقـام بين يـدى الله والمساءلة لـه فيك ولم تكفه ذلك فإن كان فى شئ من ذلك تقصير كان به دونك وإن كان آثما لم تكن شـريكـه فيـه ولـم يكـن لك عليه فضل فوقى نفسك بنفسـه و وقى صلاتك بصلاته؛ فتشكر له على ذلك ولاحـول ولا قوة الا بالله جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۶
مفت رندی است که کام از لب ساغر گیرد قصاب کاشانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۲
برده دل از من پریرویی نمیگویم که کیست