صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹۸۵
هر چند که مهر شرم بر درج دهن داری ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۵۹
سخن بنگرش (ملاحظه و تامل) کوی، چه سخنی است ( که) گفتن به و سخنی هست که پاییدن (تأمل) و آن پاییدن به از آن گفتن. فخرالدین اسعد گرگانی : ویس و رامین
پشیمان شدن ویس از کردهء خویش
شگفتا پر فریبا روزگارا آذر بیگدلی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷
دوشم بپرسش آمد و تا لب گشود رفت فرخی سیستانی : قصاید
شمارهٔ ۹۲ - در مدح خواجه عمید سید ابواحمد تمیمی گوید
آن کیست کاندر آمد بازی کنان ازین در ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۵۸
اگر پسری بودت به برنایی به دبیرستان ده، چه دبیری چشمروشی است. ابن حسام خوسفی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸
خوی از سر زلف آن صنم می ریزد ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۵۷
ناآمرزیده مرد آزرمان را به زندان مکن، گزیده و بزرگ مردم و هشیار مرد را بر بند زندانبان کن. شاطرعباس صبوحی : غزلیات
نقطه خال تو
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۸
میرود فکر جهانم، که ز کار اندازد اسیری لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۴
ای ملک فراق جای دیرینه ما مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵
ناوک مینداز ای صنم از غمزه بر من بیش ازین ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۵۶
به مرد مهسال (زیاد سال) افسوس(استهزاء)مکن،چهتو نیز بسیار مهسال شوی اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۰
خود را تو عظیم کم کسی می شمری ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۵۵
خوبخیم و درست وکارآگاه مرد اگرچه درویش است هم به دامادی گیر ، هرآینه او را خواسته از یزدان برسد. رشیدالدین میبدی : ۱۹- سورة مریم- مکیّة
۳ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ» الانذار اعلام مع التّخویف، و الحسرة النّدامة على الفائت. معنى حسرت غایت اندوه و کمال غم است، که دل را شکسته و کوفته کند، یعنى یدع القلب حسیرا. روز قیامت روز حسرت خواند لانّه یتحسّر فیه کلّ مفرط فى الطاعة على تفریطه، و کلّ من کب المعصیة على معصیته. معنى آنست که اى محمد! امت خود را بیم ده و بترسان از روز قیامت، که خلق در آن روز بغایت اندوه و شکستگى و درماندگى باشند، یکى بتقصیر در طاعت، یکى بارتکاب معصیت. قال ابن عباس: قوله «یَوْمَ الْحَسْرَةِ»، هذا من اسماء یوم القیامة عظّمه اللَّه و حذّره عباده. «إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ» فرغ من الحساب و ادخل اهل الجنّة الجنّة و اهل النّار النّار، و ذبح الموت. طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۸۴
اشکم نمی کشد پای، از راه کوچه گردی ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۵۴
زن فرزانه و شرمگین دوست دار ادیب الممالک : قصاید عربی
رقعه
ابا جعفر یشتافک السمع والبصر حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
غزل شمارهٔ ۶۹۸۵
هر چند که مهر شرم بر درج دهن داری ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۵۹
سخن بنگرش (ملاحظه و تامل) کوی، چه سخنی است ( که) گفتن به و سخنی هست که پاییدن (تأمل) و آن پاییدن به از آن گفتن. فخرالدین اسعد گرگانی : ویس و رامین
پشیمان شدن ویس از کردهء خویش
شگفتا پر فریبا روزگارا آذر بیگدلی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷
دوشم بپرسش آمد و تا لب گشود رفت فرخی سیستانی : قصاید
شمارهٔ ۹۲ - در مدح خواجه عمید سید ابواحمد تمیمی گوید
آن کیست کاندر آمد بازی کنان ازین در ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۵۸
اگر پسری بودت به برنایی به دبیرستان ده، چه دبیری چشمروشی است. ابن حسام خوسفی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸
خوی از سر زلف آن صنم می ریزد ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۵۷
ناآمرزیده مرد آزرمان را به زندان مکن، گزیده و بزرگ مردم و هشیار مرد را بر بند زندانبان کن. شاطرعباس صبوحی : غزلیات
نقطه خال تو
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۸
میرود فکر جهانم، که ز کار اندازد اسیری لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۴
ای ملک فراق جای دیرینه ما مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵
ناوک مینداز ای صنم از غمزه بر من بیش ازین ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۵۶
به مرد مهسال (زیاد سال) افسوس(استهزاء)مکن،چهتو نیز بسیار مهسال شوی اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۰
خود را تو عظیم کم کسی می شمری ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۵۵
خوبخیم و درست وکارآگاه مرد اگرچه درویش است هم به دامادی گیر ، هرآینه او را خواسته از یزدان برسد. رشیدالدین میبدی : ۱۹- سورة مریم- مکیّة
۳ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ» الانذار اعلام مع التّخویف، و الحسرة النّدامة على الفائت. معنى حسرت غایت اندوه و کمال غم است، که دل را شکسته و کوفته کند، یعنى یدع القلب حسیرا. روز قیامت روز حسرت خواند لانّه یتحسّر فیه کلّ مفرط فى الطاعة على تفریطه، و کلّ من کب المعصیة على معصیته. معنى آنست که اى محمد! امت خود را بیم ده و بترسان از روز قیامت، که خلق در آن روز بغایت اندوه و شکستگى و درماندگى باشند، یکى بتقصیر در طاعت، یکى بارتکاب معصیت. قال ابن عباس: قوله «یَوْمَ الْحَسْرَةِ»، هذا من اسماء یوم القیامة عظّمه اللَّه و حذّره عباده. «إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ» فرغ من الحساب و ادخل اهل الجنّة الجنّة و اهل النّار النّار، و ذبح الموت. طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۸۴
اشکم نمی کشد پای، از راه کوچه گردی ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۵۴
زن فرزانه و شرمگین دوست دار ادیب الممالک : قصاید عربی
رقعه
ابا جعفر یشتافک السمع والبصر حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت