رشیدالدین میبدی : ۲۴- سورة النّور- مدنیّة
۴ - النوبة الاولى
قوله تعالى: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» اللَّه است روشن دارنده آسمانها و زمین، «مَثَلُ نُورِهِ» صفت نور او «کَمِشْکاةٍ» چون توله قندیل است، «فِیها مِصْباحٌ» در سر توله آن قندیل چراغى، «الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ» آن چراغ در آبگینه قندیل، «الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ» آن آبگینه راست گویى که ستاره‏اى است روشن، «یُوقَدُ» مى‏فروزند، «مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ» از روغن درختى برکت کرده در آن، «زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ» درخت زیتون نه همه شرقى. «وَ لا غَرْبِیَّةٍ» و نه همه غربى «یَکادُ زَیْتُها یُضِی‏ءُ» کامید و نزدیک بید که آن روغن خانه روشن دارید، «وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» و هر چند آتش بآن روغن نرسید «نُورٌ عَلى‏ نُورٍ» روشنایى آتش بآن روشنایى روغن، «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ» راه مى‏نماید اللَّه بروشنایى خویش او را که خواهد. «وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ» و مثال میزند اللَّه مردمان را، «وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» (۳۵) و اللَّه بهمه چیز داناست.
صغیر اصفهانی : قصاید
شمارهٔ ۶۲ - در مدح شاه انس و جان مولی الموالی امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام
مظهر کبریا علی است علی
رشیدالدین میبدی : ۲۴- سورة النّور- مدنیّة
۳ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» اى ینقضوا من نظرهم الى ما حرّم اللَّه علیهم، و الغض و الاغضاض ان یدانى بین جفنیه من غیر ملاقاة، و من هاهنا زائدة یعنى یغضّوا ابصارهم بدلیل قوله: «وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»، و قیل من هاهنا للتبعیض و هو ترک النظر الى ما لا یحلّ، لانّ المؤمنین غیر مأمورین بغضّ البصر اصلا انما امروا بغضّ البصر عن الحرام، «وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» من ان یراها احد و هى من العانة الى اعلى الرکبة، قال ابو العالیة: کلّ موضع فى القرآن ذکر فیه الفرج فالمراد به الزنا الّا فى هذا الموضع فانّ المراد به الستر، حتى لا یقع بصر الغیر علیه، «ذلِکَ» اى غضّ البصر و حفظ الفرج، «أَزْکى‏ لَهُمْ» اطهر لهم و انفع لدینهم و دنیاهم، «إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ» لا یخفى علیه فعلهم، روى عن بریدة قال قال رسول اللَّه (ص) لعلىّ: «یا علىّ لا تتبع النظرة فان لک الاولى و لیست لک الآخرة»
جامی : اعتقادنامه
بخش ۳ - فی وحدته سبحانه و تعالی
واحد است او به ذات خویش و احد
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۷
عشق هرجا شوید از دلها غبار رنگ را
رشیدالدین میبدی : ۲۴- سورة النّور- مدنیّة
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ» مردان گرویدگان را گوى، «یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» تا چشمها فرو گیرند، «وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» و فرجها نگه دارند، «ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ» ایشان را آن بهتر و پاک‏تر، «إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ» (۳۰) و اللَّه آگاه است و دانا بآنچه میکنند.
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۴
از گوشهٔ عزلتم جدا نتوان کرد
رشیدالدین میبدی : ۲۴- سورة النّور- مدنیّة
۲ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: «إِنَّ الَّذِینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ» الآیة. اعلم ان اللَّه سبحانه غیور على قلوب خواص عباده فاذا حصلت مساکنة لبعض الى بعض اجرى اللَّه ما یرد کلّ واحد منهم عن صاحبه و یرده الى نفسه کذلک انشدوا
اسیر شهرستانی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۶۵
کار اشکم بی تو از صحرا گذشت
رشیدالدین میبدی : ۲۴- سورة النّور- مدنیّة
۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «إِنَّ الَّذِینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ» نقله اخبار و حمله آثار روایت کرده‏اند باسناد درست از مادر مؤمنان عائشة الصّدیقة بنت الصّدیق جیبة حبیب اللَّه المبرّاة من فوق سبع سماوات، گفتا رسول خدا (ص) هر گه که بر جناح سفر بودى میان زنان خویش قرعه زدى آن یکى که قرعه وى بر آمدى با خود بسفر بردى. غزوى پیش آمد قرعه بزد قرعه من برآمد مرا با خود ببرد پس از آن که آیت حجاب آمده بود از آسمان و زنان آن گه در پرده بودندى، مرا در هودجى نشاندند و مسافروار بوقت نزول و وقت رحیل فرو مى‏آوردند و برمیداشتند، تا رسول خدا از آن غزاة فارغ گشت فتح بر آمده و باز گشته و نزدیک مدینه رسیده، شبى از شبها بمنزل فرو آمده بودیم من از هودج بیرون آمدم و از قافله در گذشتم حاجتى را که در پیش داشتم، چون باز آمدم عقدى که در برداشتم از جزع ظفار گم کرده بودم هم در آن حال بطلب جزع بازگشتم و درنگ من در جست و جوى آن دراز گشت، چون باز آمدم لشکر رفته بود و از نزول من بى‏خبر بودند همى پنداشتند که من در هودج نشسته‏ام و در سبکى هودج اندیشه نکردند که زنان آن گه سبک تن بودند بى‏گوشت. انّما یأکلن العلقة من الطعام و لم یغشهنّ اللحم. چون عقد خویش بازیافتم و باز گشتم قوم رفته بودند و منزل خالى گشته، لیس بها داع و لا مجیب. تنها و غمگین بنشستم و از دلتنگى و اندوه چشمم در خواب شد، صفوان بن المعطل السلمى المرادى با پس مانده لشکر بود بامداد رسید بآن منزل، سواد شخصى دید آنجا تنها خفته چون فراز آمد مرا بشناخت که دیده بود پیش از نزول آیت حجاب، همى استرجاع کرد بتعجب که انا للَّه، این چه کارست و چه‏ حال؟، من باسترجاع وى از خواب درآمدم و بآستین پیراهن روى خویش بپوشیدم، فو اللَّه ما کلّمنى بکلمة و لا سمعت منه کلمة غیر استرجاعه، و اللَّه که با من یک سخن نگفت و نه از وى هیچ سخن شنیدم مگر آن کلمه استرجاع، آن گه راحله خویش بخوابانید و پاى بر دست وى نهاد تا من برنشستم، صفوان مهار بدست گرفت و میراند تا بلشکر در رسیدیم بجمعى منافقان بر گذشتیم دور از لشکر فرو آمده، و عادت منافقان چنین بود که پیوسته گوشه‏اى گرفتندى و در میان مردم نیامدندى، عبد اللَّه ابىّ رئیس منافقان که ایشان را دید گفت من هذه؟ کیست این زن؟ گفتند عایشه، همان ساعت باعتقاد خبیث خویش طعن زد و حدیث افک در میان افکند، قالت عائشة و هلک من هلک فىّ و کان الّذى فولى کبره منهم عبد اللَّه بن ابىّ بن سلول. عایشه گفت چون بمدینه آمدیم بیمار شدم مدت یک ماه و اصحاب افک در گفت و گوى آمده و من از آن بى خبر و ناآگاه، و رنج من از آن بیشتر بود که از رسول خدا آن لطف که هر بار دیدمى به بیمارى این بار نمیدیدم و سبب نمى‏دانستم که گمان بد نمى بردم، از رسول بیش از آن نمى‏دیدم که گاه گاه در آمدى و سلام کردى و گفتى:کیف تیکم؟
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۶
سادگی باغی‌ست طبع عافیت‌آهنگ را
رشیدالدین میبدی : ۲۴- سورة النّور- مدنیّة
۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: «إِنَّ الَّذِینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ» ایشان که این دروغ بزرگ آوردند «عُصْبَةٌ مِنْکُمْ» گروهى از شما، «لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ» مپندارید که آن بتر بود شما را «بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ» که آن بهتر بود شما را، « «لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ» هر مردى را از ایشان، «مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ» پاداش آنچه کرد از بدو گفت از دروغ، «وَ الَّذِی تَوَلَّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ» و آن مرد که بپذیرفت و بر دست گرفت مهینه آن کار و برزیدن آن قصه از ایشان، «لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ (۱۱) او راست عذابى بزرگ.
رشیدالدین میبدی : ۲۴- سورة النّور- مدنیّة
۱ - النوبة الثالثة
اسم من لم یزل حامدا لنفسه محمودا، اسم من لم یزل واحدا فى عزّه موجودا، اسم من لم یزل احدا فردا معبودا، اسم من لم یزل صمدا بالطلبات مقصودا، نام خداوندى نکو نام در هر نام، و ستوده بهر هنگام، ستوده خود بى ستاینده، و بزرگ عز بى پرستش بنده. خداوندى حکیم راست دان، علیم پاک دان مهربان کاردان، بخشاینده روزى رسان. خداوندى که در آمد هر چیز از وى و باز گشت همه چیز با وى، نه کسى منازع با وى، نه دیگرى غالب بر وى، قوام هفت آسمان و هفت زمین بداشت وى. کار آن بحکم وى تدبیر آن بعلم وى، غالب بر آن امر وى، نافذ در آن مشیت وى، داشت آن بحفظ وى، توان آن بعون وى، پادشاهى که از حال رهى آگاه است، و رهى را نیک پشت و پناه است، خود دارنده و خود سازنده که خود کردگار و خود پادشاه است، آفریننده و رواننده آفتاب و ماه است، روشن کننده دلهاى سیاهست، خداوندى که یاد وى راحت روح است و آسایش دل مجروح است، اسرار عارفان بیاد وصال وى مشروح است، ارواح عاشقان گوى وار در خم چوگان ذکر وى مطروح است. اى راد مرد چند که در خوابى بیدار شود که وقت صباح است، و گر در خمار شرابى هین که پرتو حق صبوح است.
رشیدالدین میبدی : ۲۴- سورة النّور- مدنیّة
۱ - النوبة الثانیة
این سورة النّور در مدنیات شمرند، جمله بمدینه فرو آمد از آسمان بمصطفى علیه السّلام، شصت و چهار آیت است و هزار و سیصد و شانزده کلمه و پنجهزار و ششصد و هشتاد حرف. عایشه روایت کند از مصطفى که (ص) گفت: «لا تنزلوا النساء الغرف و لا تعلموهنّ الکتابة و اغروهنّ یلزمن الحجال و علموهنّ المغزل و سورة النور».
رشیدالدین میبدی : ۲۴- سورة النّور- مدنیّة
۱ - النوبة الاولى
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۷۹
همه خفتند و من دل شده را خواب نبرد
رشیدالدین میبدی : ۲۲- سورة الحجّ- مدنیّة
۵ - النوبة الثانیة
قوله: «وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ» اى فارقوا اوطانهم و عشائرهم فى طاعة اللَّه و طلب رضاه مهاجرین الى المدینة، یعنى المهاجرة الاولى، رأسهم حمزة بن عبد المطّلب و مصعب بن عمیر و عبد اللَّه بن جحش. «ثُمَّ قُتِلُوا» بتشدید التاء قراءت ابن عامر اى اکثر فیهم القتل، و التفعیل لکثرة الفعل و کثر ایضا لکونهم جمیعا، و قرأ الباقون قتلوا بتخفیف التّاء، و التخفیف یصلح للقلیل و الکثیر، و هو هاهنا للکثرة اراد قتلى احد قتلوا ثم مثل بهم و بقر حمزة، «أَوْ ماتُوا» حنف انفهم، «لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً» یعنى الجنّة و نعیمها، و قیل الشهادة ثم الجنّة، و قیل العلم و الحکمة فى الدّنیا، و قیل الرّزق الحسن الّذى یأتى من غیر سؤال و من غیر شره النّفس الیه، و فى ذلک ما روى عبد اللَّه السعدى قال: قدّمت على عمر بن الخطاب فارسل الىّ بالف دینار فرددتها فقال: رددتها؟ فقلت انا عنها غنیّ و ستجد من هو احوج الیها منّى، فقال لى خذها فانّ رسول اللَّه اعطانى عطاء فقلت یا رسول اللَّه انا عنه غنیّ و ستجدنى من هوا احوج الیه منّى فقال لى خذه هذا رزق اللَّه اذا ساق الیک رزقا لم تسئله و لم تشره الیه نفسک فهو رزق اللَّه ساقه الیک فخذه‏، «وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ» لانّ کلّ معط یفنى عطاؤه الّا اللَّه و لانّ المخلوق اذا غضب حرّم رزقه و انّ اللَّه تعالى لا یحرم.
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۲۴
آنجا که قرار کار عالم دادند
رشیدالدین میبدی : ۲۱- سورة الانبیاء- مکیة
۷ - النوبة الاولى
قوله تعالى: «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى‏» ایشان که پیشى کرد ایشان را از ما خواست نیکو، «أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ» (۱۰۱) ایشان از آن آتش دور داشتگانند.
رشیدالدین میبدی : ۲۱- سورة الانبیاء- مکیة
۶ - النوبة الثالثة
قوله: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً» الآیة. خداى را جلّ جلاله دوستانى‏اند که اگر یک طرفة العین مدد لشکر بلا از روزگار ایشان گسسته گردد چنان که اهل عالم از بى‏نعمتى غریوناک گردند ایشان از بى بلائى بفریاد آیند، هر چند که آسیب دهر و بلا بیش بینند بر بلاى خویش عاشق‏ترند، هر چند زبانه آتش عشق ایشان تیزتر، ایشان چون پروانه شمع بر فتنه خویش هر روز فتنه‏ترند.