یغمای جندقی : بخش دوم
شمارهٔ ۸۲
فدایت گردم آنوقت که بیدار وصل مژده احضار بودم، دیده عزیزت چون بخت شوخ چشم من در خواب بود و کنون که بخت بلندم را دیده از خواب غفلت برآمده مهیای دیدن یکی از دوستان بیدار بختم که تازه رخت بدین سامان کشیده.اگر نروم البته خواهد رنجید و یقین دارم سرکار خداوند را از تخلف این بنده غبار رنجش بر ساحت خاطر همایون نخواهد نشست، اگر حیاتی باشد فردا صبح سعادت اندوز محفل فیروز خواهم شد زیاده چه عرض شود.
حمیدالدین بلخی : مقامات حمیدی
المقامة الثالثة عشر - فی مناظرة السنی و الملحد
حکایت کرد مرا دوستی که سینه ای مهرجوی داشت و زبانی راستگوی، که وقتی موسم حج اسلام و زیارت روضه رسول(ص) درآمد و آواز طبل حجاج از چهار سوی برآمد، عشق آن حضرت شریف و مهر آن عتبه منیف غریم وار دامنم بگرفت و سوز آن حدیث پیرامنم بگرفت.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۶۱
الهی چون من کیست که اینکار را سزیدم، اینم بس محبت ترا ارزیدم.
حمیدالدین بلخی : مقامات حمیدی
المقامة الرابعة عشر - فی الوعظ
حکایت کرد مرا دوستی که در سفر یار موافق بود و در حضر جار ملاصق که: وقتی از اوقات بحکم ضیق حال و اختلال مال از مسقط الهام و منبت الاقلام قصد انتقال کردم و رای ارتحال.
ابوالفرج رونی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱
تا جان مرا باده مهرت سوده است
حمیدالدین بلخی : مقامات حمیدی
المقامة الخامسة عشر - فی العشق
حکایت کرد مرا دوستی که در خطرهای شاق بامن شفیق بود و در سفرهای عراق بامن رفیق، بحکم آمیزش تربت و آویزش غربت با من قرابتی داشت، سببی نه نسبی و نسبتی داشت فضلی وادبی نه عرقی و عصبی.
حمیدالدین بلخی : مقامات حمیدی
المقامة السادسة عشر - فی حکومة الزوجین
حکایت کرد مرا دوستی که محرم راحتها بود و مرهم جراحتها که: در اوایل عهد شباب که موی عارض چون پر غراب بود و ریاض و بیاض عذار در جامه احتساب
حمیدالدین بلخی : مقامات حمیدی
المقامة السابعة عشر - فی مناظرة الطبیب و المنجم
حکایت کرد مرا دوستی که در گفتار امین بود و بر اسرار متین، که وقتی از سفر حجاز بخطه طراز بازمیگشتم و منازل و مراحل بقدم حرص می نوشتم، چنانکه عادت باز آیندگان خانه و متحننان آشیانه است گام در گام بسته و صبح با شام پیوسته.
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۵۲
در طمع، کام دل بی بصران می باشد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۰۰
گر مشتاقی به پیش مشتاق نشین
حمیدالدین بلخی : مقامات حمیدی
المقامة التاسعة عشر - فی اوصاف بلدة بلخ
حکایت کرد مرا دوستی که در مروت یگانه دهر بود و در فتوت نشانه شهر که وقتی از اوقات بحکم اغتراب از خطه سنجاب ببلخ افتادم و رخت غربت در آن شهر و تربت نهادم و خواستم که بطریق سفری و راه گذری آن بساط بسپرم و بر آن خطه مبارک بگذرم که از مرکز وثاق بسفر عراق رفته بودم و عزیمت حج اسلام و سفر شام داشتم.
حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۴
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
فریدون مشیری : تا صبح تابناک اهورایی
گرداب
زان پیشتر که از سر ما آب بگذرد
حمیدالدین بلخی : مقامات حمیدی
المقامة العشرون - فی السکباج
حکایت کرد مرا دوستی که در گفتار امین بود و در اسرار ضمین، پیشرو ارباب وفا بود و سر دفتر اصحاب صفا، که: وقتی از اوقات که کسوت صبی برطی خویش بود و شیطان شباب در غی خویش، حله کودکی از نقش خلاعت طراز داشت و غصن جوانی از نسیم امانی اهتزازی، عمر را نضرتی و طراوتی بود و عیش را خضرتی و حلاوتی، درهر صباحی صبوحی و در هر رواحی فتوحی.
سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۴
صنمی اگر جفایی کند آن جفا نباشد
مولوی : دفتر چهارم
بخش ۱۳۶ - بیان آنک خلق دوزخ گرسنگانند و نالانند به حق کی روزیهای ما را فربه گردان و زود زاد به ما رسان کی ما را صبر نماند
این سخن پایان ندارد موسیا
حمیدالدین بلخی : مقامات حمیدی
المقامة الحادیة و العشرون - فی اوصاف بلدة سمرقند
حکایت کرد مرا دوستی که در شدائد ومکائد انباز بود و در سرایر و ضمایر همراز که وقتی از اوقات بحکم تقلب اشکال آسمانی و تغلب احال زمانی قطرات باران نیسان از بلاد خراسان کم شد و چشم ابر بهاری چون چشمه خورشید بی نم آسمان منبسط طبع صاحب قبض گشت و سحاب از بیمایگی باریک نبض.
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۹۵۶
نبضی که بود از رگ خواب آرمیده‌تر
حمیدالدین بلخی : مقامات حمیدی
المقامة الثانیة و العشرون - فی المعزم
حکایت کرد مرا دوستی که حق مراضعت صغر داشت و نسبت مصاحبت عهد کبر، که وقتی از اوقات که سیمای عالم غض و طری بود و بساط هامون استبرق و عبقری و ردای دمنهای کحلی و عبهری و وطای چمنهای خیری و معصفری.
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۸۳
این دل دریا دل ما عزم دریا می کند