عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵
سوختی جانم چه می‌سازی مرا
خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۷
نوبت زدند و مرغ سحر بانگ صبح گفت
امیرعلیشیر نوایی : غزلیات
شمارهٔ ۲۵۹ - تتبع مخدوم
رندی که پا برون نهد از دیر سرخوشان
نهج البلاغه : غرائب
ضرورت حفظ آمادگی رزمی
<strong> و في حديثه عليه‌السلام أنَّهُ شَيَّعَ جَيْشاً بِغَزْيَةٍ </strong> فَقَالَ اِعْذِبُوا عَنِ اَلنِّسَاءِ مَا اِسْتَطَعْتُمْ
سهراب سپهری : زندگی خواب‌ها
خواب تلخ
مرغ مهتاب
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴۱۳
آنها که به فردوس رخ یار فروشند
سهراب سپهری : زندگی خواب‌ها
جهنم سرگردان
شب را نوشیده ام
شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸ - خودپرستی خداپرستی
تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است
ایرانشان : کوش‌نامه
بخش ۱۷۹ - اندر پیروزی یافتن کوش بر جزیره ی بسیلا
به بر چون برافگند گردون گره
عین‌القضات همدانی : لوایح
فصل ۱۵۸
عشق اثر دارد غیبی است مقدس از عللو منزه از طلب عاشق، نصیب از که طلبد چون او که ملاک عاشق است برآید عاشق را مراد در برآمدن مراد معشوق بود از وی، و مراد معشوق هلاک وی، عاشق بیچاره از دوستی وی دشمن خود شده است لا اِلهالَّا اللّه در قسطنطنیه درویشی صادق بر ترسا بچۀ عاشق شد چون بیچاره از دور دروی نظر کردی بیهوش شدی و در خروش شدی روزی ناگاه آن ماه را بر سر بازاری دید که زناری میخرید بنزدیک او آمد و گفت از این زنار دو بردار که قدم اول در محبت موافقت است و موافقت ترک مخالفت است:
سهراب سپهری : زندگی خواب‌ها
بی پاسخ
در تاریکی بی آغاز و پایان
مولوی : دفتر ششم
بخش ۱۱۹ - سبب تاخیر اجابت دعای ممن
ای بسا مخلص که نالد در دعا
سنایی غزنوی : الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله
فی مذمّة الدنیا واهانته و ترکه، من ترح فرح
مرد کو عاشق دوگانه بُوَد
سهراب سپهری : زندگی خواب‌ها
برخورد
نوری به زمین فرود آمد:
رشیدالدین میبدی : ۷- سورة الاعراف‏
۱۳ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ اى ملّکناهم، فذکر بلفظ المیراث لانّه اورثهم ذلک بهلاک اهلها من العمالقة. ربّ العالمین جلّ جلاله قبطیان و عمالقه که ساکنان زمین قدس بودند از آن زمین برداشت، و ایشان را هلاک کرد، و بنى اسرائیل را بجاى ایشان نشاند، و دیار و اموال ایشان بدست اینان باز داد، و منت خود در یاد ایشان داد که: پس از آنکه مستضعفان و زبون گرفتگان ایشان بودند خلیفتان ایشان گشتند، و بسراى و وطن ایشان فرو آمدند، و در میان از و نعیم ایشان نشستند، فذلک قوله تعالى: وَ نَعْمَةٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ‏.
ابوعلی عثمانی : باب سوم
بخش ۹ - فنا و بقا
و از آن جمله فنا و بقا است. قوم اشارة کرده اند بفنا و گفته اند پاک شدن است از صفات نکوهیده و اشارة کرده اند ببقاء بتحصیل اوصاف ستوده و چون بنده ازین دو حال بیکی موصوف بود بهیچ حال ازین خالی نبود چون این اندر آید دیگر برود، متعاقب باشند بر یکدیگر هر که از اوصاف مذموم فانی گردد خصال محمود بر وی درآید و هر که خصلت مذموم بر وی غلبه گیرد از خصال محمود برهنه گردد. و بدانک آنچه بنده بر اوست افعال است و اخلاق و احوال، افعال تصرّفهای بنده بود باختیار بنده و اخلاق مطبوع بود ولکن بمعالجت بگردد. چنانک در عادت رفته است و احوال بر بنده در آید بر روی ابتدا ولکن صفای آن از پس اعمال پاکیزه بود و آن چون اخلاق بود ازین روی برای آنک چون بنده بخویهای نیکو رسد خویهای بد را نفی کرده باشد بجهد خویش و از خدای توفیق خواهد و یاری خواهد تا خوی او نیکو کند همچنین چون بر تزکیت اعمال خویش مواظبت نماید بجهد و طاقت خویش، خدای بر وی منّت نهد بصافی گردانیدن احوال و هرکی بپرهیزد از افعال نکوهیده بزبان شریعت ویرا گویند از شهوت خویش فانی گشت و چون فانی گردد از شهوت بنیّت و اخلاص، باقی گشت در بندگی خویش و هر کی بدل اندر دنیا زاهد گشت او را گویند از رغبت فانی گشت و چون از رغبت فانی گشت بانابت باقی شد و هر کی معالجت کند خوی خویش را و حسد و کین و بخل و خشم و تکبّر از دل خویش براند و این همه فعلها از رعونات نفس خیزد گویند از خویهای بد فانی گشت و چون ازین فانی گشت باقی گشت بصدق و فتوّت. و هرکه بدید کی تصرّف و احکام بقدرت اوست گویند از گردش زمانه فانی گشت و از خلق و چون از پندار وجودِ آثار خلق فانی گشت و بدانست کی با ایشان هیچ چیز نیست بصفات حق باقی شد.
سهراب سپهری : مرگ رنگ
سرگذشت
می خروشد دریا.
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۹۹
دل تا نظر گشود به خویش آفتاب دید
سهراب سپهری : مرگ رنگ
رو به غروب
ریخته سرخ غروب
امیرعلیشیر نوایی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۵ - تتبع خواجه
شب که آمد مست آن مه توبه کاران را چه شد؟