حسین خوارزمی : غزلیات، قصاید و قطعات
شمارهٔ ۴۹
گر در هلاک من بود الحق رضای دوست
فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۱
برقیم ولی رنجه نسازیم گیا را
فریدون مشیری : آه، باران
نمی خواهم بمیرم
نمی خواهم بمیرم، با که باید گفت؟
ابوعلی عثمانی : باب دوم
بخش ۷۲ - ابوعمرو اسماعیل بن نُجَیْد
و از این طایفه بود ابوعمرو اسماعیل بن نُجَیْد رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِ صحبت ابوعثمان کرده بود و جنید را دیده بود، و حال او بزرگ بود، آخر کسی بود که فرمان یافت از یاران ابوعثمان، وفاة او اندر سنۀ ستّ و ستّین و ثلثمایه بود.
ابوعلی عثمانی : باب دوم
بخش ۷۳ - ابوالحسن علیّ بن احمدبن سهل الْبُوشَنْجی
و ازین طایفه بود ابوالحسن علیّ بن احمدبن سهل الْبُوشَنْجی رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِ یکی بود از جوانمردان خراسان، ابوعثمانرا و ابن عطا و جُرَیْری و ابوعمرو دمشقی را دیده بود، وفاة او اندر سنه ثمان و اربعین و ثلثمایه بود.
ابوعلی عثمانی : باب دوم
بخش ۷۸ - ابوعثمان سعید بن سَـّلام المغربی
و از ایشان بود ابوعثمان سعیدبن سَّلام المغربی یگانۀ عصر بود پیش از وی چون او نشان ندهند صحبت ابن کاتب و حبیب مغربی و ابوعمرو زُجاحی کرده بود و نَهْرَجوری را و ابن الصائغ و پیران دیگر دیده بود، وفاة او بنشابور بود اندر سنۀ ثلاث و سبعین و ثلثمایه، وصیّت کرد تا امام ابوبکر فورک بر وی نماز کند.
ابوعلی عثمانی : باب سوم
بخش ۵ - قبض و بسط
و از آن جمله قبض و بسط است، قبض و بسط دو حال است پس از آنک بنده از حال خوف برگذرد و از حال رجاء، قبض عارف را هم چنان بود که خوف مبتدی را و بسط عارف را بمنزلت رجا بود مبتدی را و فرق میان قبض و خوف و بسط و رجا آن بود که خوف از چیزی بود که خواهد بود، ترسد از فوت دوست یا آمدن بلائی ناگهان و رجاء همچنین بود امید دارد با آمدن دوست یا رستن از بلائی یا کفایت مکروهی اندر مستقبل امّا قبض معنیی را بود اندر وقت حاصل و بسط همچنین، خداوند خوف و رجا دل وی معلّق بود بآنچه خواهد بود و خداوند قبض و بسط وقت وی مستغرق بود بواردی غالب برو اندر حال پس صفت ایشان متفاوتست برحسب تفاوت زیرا که مستوفی نیست احوال ایشان، واردی بود که موجب قبض بود ولیکن اندر خداوند آن چیزهاء دیگر را راه بود نچنانک همگی او فرا گیرد و واردی بود که بازو هیچ چیز را گذر نبود اندر صاحب او زیرا که او را از او فرا گرفته باشد بجملگی چنانک یکی همی گوید اَنارَدْمٌ یعنی اندر من راه نیست هیچ چیز را و مبسوط دو گونه است مبسوط بود ببسطی کی خلق را اندر وی راه بود و مستوحش نگردد از بیشترین چیزها و مبسوطی بود که هیچ چیز اندر وی اثر نکند بهیچ حال از حالها.
ابوعلی عثمانی : باب سوم
بخش ۱۲ - ذوق و شرب
و از آن جمله ذَوق و شرْب است. و این عبارتی بود از انک ایشان یابند از ثمرات تجلّی و نتیجهاء کشف و پیدا آمدن واردهای بدیهی و اوّل این ذوق بود پس شرب و پس سیری، صفاء معاملت ایشان واجب کند ایشانرا چشیدن معانی و وفاء منازلات ایشان شرب واجب کند و دوام مواصلات سیری واجب کند، خداوند ذوق متساکر بود خداوند شرب سکران بود و خداوند سیری صاحی بود. هرکی دوستی او قوی بودشرب وی دائم بود و چون این حال دائم بود شرب او را سکر نیارد و اگر بحق صاحی بود از حظّ فانی بود، هرچه برو اندر آید اندرو اثر نکند و تغیّر نیارد و هرکه سرّ او صافی شد شرب او بر وی تیره نگردد و هرکه شرب او را غذا گشت از آن صبر نتواند کردن و بی آن باقی نبود. و گفته اند اندرین معنی. شعر:
ابوعلی عثمانی : باب سوم
بخش ۱۶ - لوائح و طَوالِع و لوامِعْ
و از این جمله لوائح و طَوالِع و لوامِعْ است. لفظهائیست یک بدیگر نزدیک، بس فرقی نیست میان ایشان و این صفت اصحاب بدایات بود بنزیک شدن بدل و روشنائی آفتاب معرفت ایشانرا هنوز روشن نشده باشد ولیکن حق سبحانَهُ وتعالی روزی دل ایشان میدهد بهر وقتی، چنانک گوید. لَهُمْ رِزْقُهُمْ فیها بُکْرَةً وعَشیِّاً هرگاه که آسمان دل ایشان تاریک شود بمیغ حظوظ، برق کشف بدرفشد ایشانرا و لوامع قرب رخشنده گردد و ایشان در وقت ستر منتظر باشند لوائح را چنانک همی گوید شعر:
ابوعلی عثمانی : باب سوم
بخش ۱۹ - قُرْب و بعد
و از آن جمله قُرْب و بعد است قرب نزدیکی بود بطاعت و متّصف شدن اندر دوام اوقات بعبادت وی.
ابوعلی عثمانی : باب سوم
بخش ۲۲ - خواطر
و از آن جمله خَواطر است. خواطر خطابی بود که بر ضمایر درآید، بود که از فریشتۀ بود و بود که از دیو بود و بود که حدیث نفس بود و بود که از قبل حق سبحانه چون از قبل فریشته بود الهام بود و چون از دیو بود وسواس بود و چون از قبل نَفْس بود آنرا هواجس نفس گویند و چون از قبل حق بود آنرا خاطر حق گویند. و جملۀ این از جنس سخن بود آنچه از فریشته بود صدق آنرا بموافقت علم بتوان دانست. و این را گویند که هر خاطر که ظاهر او را گواهی ندهد باطل بود و چون از دیو بود بیشتر ویرا بباطل خواند و معصیت و چون از نفس بود با متابعت هوا و شهوت خواند و کبر آوردن و چیزها که خصایص نفس است.
ابوعلی عثمانی : باب سوم
بخش ۲۷ - روح
و از آن جمله روح است. ارواح مختلف اند اندرو و اهل تحقیق از اهل سنّت گروهی گویند حیوة است و بس و گروهی گویند اعیانیست نهاده درین قالبها لطیف بعاریت خداوند سبحانه و تعالی تقدیر چنان کردست که تا روح بود اندر تن زنده بود بحیوة ولیکن ارواح مودَعست در قوالب و آنرا ترقّی بود در حال خواب از قالب بیرون شود و بحال بیداری باز آید و مردم روح بود و جسد زیرا که ایزد سبحانه و تعالی این جملت را مسخّر یکدیگر کرده است و ثواب و عقاب و حشر جمله راست. و روح آفریده است و هرکس گوید روح قدیم است خطائی بزرگ بود و اخبارها دلیلست کی آن اعیان لطیف است. وَاللّهُ اَعْلَمُ.
ابوعلی عثمانی : باب سوم
بخش ۲۸ - سرّ
و از آن جمله سرّ است. و احتمال بود که سرّ چیزی بود لطیف اندر قالب همچون روح و اصلهای ایشان واجب کند که آن محلّ مشاهده است چنانک روح محل محبّت بود و دلها جای معرفت بود.
ابوعلی عثمانی : دیباچه
بخش ۲
بِسْمِ اللهِ اَلرَّحْمنِ اَلرَّحیم
عطار نیشابوری : باب بیست و چهارم:درآنكه مرگ لازم وروی زمین خاك رفتگانست
شمارهٔ ۱۲
گیرم که جهان به کام دیدی وشدی
مولوی : دفتر پنجم
بخش ۱۲۲ - در بیان فضیلت احتما و جوع
جوع خود سلطان داروهاست هین
اِ لیـــار (جبار محمدی ) : غزال غزل
مُهر محبت
نزد بهــاران شدند بلبــل و سرو چمـان
سنایی غزنوی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۰ - در باره علی بن محمد طبیب غزنوی
ای حل شده از علم تو صد گونه مسائل
مولوی : دفتر پنجم
بخش ۱۲۱ - غالب شدن مکر روبه بر استعصام خر
خر بسی کوشید و او را دفع گفت
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۹۰۷
ای بت، متاع اهل ریا را چه می کنی