محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۹۸
شیخ گفت عزیزتر از سلیمان نیاید و ملک از وی عظیمتر نیامد با این همه بدست وی جز بادی نبود. وَلِسُلَیمانَ الرّیحَ آنگه قدر ملکتش بوی نمودند کی او را از تخت فروآوردند و صخرجنی را بر جای او نشاندند تا همان ملک که وی را بود وی نیز براند آنگه سلیمان را بوی باز نمودند که این مملکت کرای آن نکند کی بوی باز نگری،این را استحقّاق آن نیست که تو گویی هَب لی مُلکَّالا یَنْبَغی لِاَحدٍ مِنْ بَعْدی. انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۰
حسن تو مرا ز نیکوان شاهی داد سهراب سپهری : آوار آفتاب
خوابی در هیاهو
آبی بلند را می اندیشم ، و هیاهوی سبز پایین را. آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۴۹۶
نقاش صنع کاین همه نقش و نگار کرد سحاب اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۵
یاد بی تابی روز وصل یار آمد مرا عبدالقادر گیلانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۲ - دل زار
بگو با این دل زارم کشد جور و جفا تا کی اسدی توسی : گرشاسپنامه
آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را
همان سال ضحاک کشورستان جویای تبریزی : قطعات
شمارهٔ ۷
نماز تو بی معرفت شیخنا سوزنی سمرقندی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹ - آخر چه هست این؟
ای خصلت تو هشتن، آخر چه خصالست این میرزا آقاخان کرمانی : نامهٔ باستان
بخش ۱۵ - پادشاهی فریبرز
خنک آن فریبرز شاه مهان جویای تبریزی : مثنویات
شمارهٔ ۶ - با دل پرخون و لب عذرخواه
رفت سوی تربت کان کرم فرخی یزدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۲
دیشب از غم تا سحرگه آه سردی داشتم ابوعلی عثمانی : باب ۵۳ تا آخر
بخش ۵ - فصل
اگر گویند خوف و بیم از ولی بیفتد گوئیم غالب حال بزرگان خوف بوده است و آنچه پیش ازین گفتیم در نادر، ممتنع نیست. امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۲۲
دل از رخ تو به گل های تازه رو نرود امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۶۶
خویش را در کوی بی خویشی فگن امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵
بگذشت و نظر نکرد ما را فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۳
غمهای مرده در دل ما زنده کرد هجر امیر پازواری : ششبیتیها
شمارهٔ ۲۷
دیرْ هاکتْ هزارْ داغْ به دلْ دارمه جایی سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۵
بر چهره من به نام خود زر داری جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۵۰۸
سحرگهی که ز خواب شبانه برخیزد
شمارهٔ ۹۸
شیخ گفت عزیزتر از سلیمان نیاید و ملک از وی عظیمتر نیامد با این همه بدست وی جز بادی نبود. وَلِسُلَیمانَ الرّیحَ آنگه قدر ملکتش بوی نمودند کی او را از تخت فروآوردند و صخرجنی را بر جای او نشاندند تا همان ملک که وی را بود وی نیز براند آنگه سلیمان را بوی باز نمودند که این مملکت کرای آن نکند کی بوی باز نگری،این را استحقّاق آن نیست که تو گویی هَب لی مُلکَّالا یَنْبَغی لِاَحدٍ مِنْ بَعْدی. انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۰
حسن تو مرا ز نیکوان شاهی داد سهراب سپهری : آوار آفتاب
خوابی در هیاهو
آبی بلند را می اندیشم ، و هیاهوی سبز پایین را. آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۴۹۶
نقاش صنع کاین همه نقش و نگار کرد سحاب اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۵
یاد بی تابی روز وصل یار آمد مرا عبدالقادر گیلانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۲ - دل زار
بگو با این دل زارم کشد جور و جفا تا کی اسدی توسی : گرشاسپنامه
آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را
همان سال ضحاک کشورستان جویای تبریزی : قطعات
شمارهٔ ۷
نماز تو بی معرفت شیخنا سوزنی سمرقندی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹ - آخر چه هست این؟
ای خصلت تو هشتن، آخر چه خصالست این میرزا آقاخان کرمانی : نامهٔ باستان
بخش ۱۵ - پادشاهی فریبرز
خنک آن فریبرز شاه مهان جویای تبریزی : مثنویات
شمارهٔ ۶ - با دل پرخون و لب عذرخواه
رفت سوی تربت کان کرم فرخی یزدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۲
دیشب از غم تا سحرگه آه سردی داشتم ابوعلی عثمانی : باب ۵۳ تا آخر
بخش ۵ - فصل
اگر گویند خوف و بیم از ولی بیفتد گوئیم غالب حال بزرگان خوف بوده است و آنچه پیش ازین گفتیم در نادر، ممتنع نیست. امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۲۲
دل از رخ تو به گل های تازه رو نرود امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۶۶
خویش را در کوی بی خویشی فگن امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵
بگذشت و نظر نکرد ما را فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۳
غمهای مرده در دل ما زنده کرد هجر امیر پازواری : ششبیتیها
شمارهٔ ۲۷
دیرْ هاکتْ هزارْ داغْ به دلْ دارمه جایی سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۵
بر چهره من به نام خود زر داری جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۵۰۸
سحرگهی که ز خواب شبانه برخیزد