درباره عطار نیشابوری

فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری مشهور به شیخ عطّار نیشابوری (۱۱۴۶م/۵۴۰ق – ۱۲۲۱م/۶۱۸ق) یکی از عارفان، صوفیان و شاعران ایرانی سترگ و بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است.
عطار در سال ۵۴۰ هجری قمری در نیشابور زاده شد و در ۶۱۸ هجری قمری به هنگام حملهٔ مغول به قتل رسید.
محمدرضا شفیعی کدکنی در مقدمه‌ای که بر منطق‌الطیر نوشته‌است اشاره می‌کند که شخصیت عطار در «ابر ابهام» است و اطلاعات ما حتی دربارهٔ سنایی، که یک قرن قبل عطار می‌زیسته، بسیار بیشتر از اطلاعاتی است که از عطار در دست داریم. تنها می‌دانیم که او در نیمهٔ دوم قرن ششم و ربع اول قرن هفتم می‌زیسته‌است، زادگاه او نیشابور و نام او، آنگونه که عطار گاهی در اشعارش به هم‌نامی خود با پیامبر اسلام اشاره می‌کند، محمد بوده‌است.
عوفی در لب‌الالباب خود از او با عنوان «الأجل فریدالدین افتخار الافاضل ابوحامدِ ابوبکر العطار النیشابوری سالک جادهٔ حقیقت و ساکن سجادهٔ طریقت» یاد می‌کند. نام او «محمّد»، لقبش «فریدالدّین» و کنیه‌اش «ابوحامد» بود و در شعرهایش بیشتر عطّار و گاهی نیز فرید تخلص کرده‌است .بنا به روایت قدیمی‌ترین کاتب دیوان اشعارش نام پدر عطّار٬ محمود و بنا به روایتی دیگری از تذکره نویسان قدیم ابراهیم بن اسحاق بود؛ نام یوسف نیز برای پدر عطار ذکر شده‌است .در کدکن زیارتگاهی است به نام «پیرِ زِرًوَند» که مورد احترام اهالی است و اهالی بر این باورند که این مزارِ «شیخ ابراهیم» پدر عطار است.
با این که در نیشابوری بودن او هیچ شکی نیست اما انتساب او به کدکن که از قرای قدیم نیشابور بوده در هاله‌ای از ابهام است و این انتساب احتمالا از جانب حیدریان زاوه بوده است که به دنبال پشتوانه‌ای برای مکتب خود می‌گشته‌اند و می‌خواسته‌اند عطار را از پیروان قطب‌الدین حیدر نشان دهند.
کودکی عطار با طغیان غزها همراه شد؛ زمان فاجعهٔ غز، عطار ۶ یا ۷ سال بیشتر نداشت. این فاجعه چنان عظیم و موحش بود که نمی‌توانست در ذهن کودک خردسال تأثیر دردانگیز خود را نگذارد. سلطان به دست غزها اسیر شده بود و شهر در معرض خرابی و ویرانی قرار گرفته بود. عطارِ خردسال شکنجه‌ها، تجاوزها، خرابی‌ها، مرگ و درد و وحشت را اطراف خود می‌دید؛ و همین عامل بعدها موجب مرگ‌اندیشی و درداندیشی بسیار در عطار شد. چند سال بعد، پس از فروکش فتنهٔ غز، عطار در مکتب مشغول آموختن شد. در ایام مکتب، حکایاتی از زندگی بزرگانی چون عباس طوسی، مظفر عبادی، رکن‌الدین اکاف و محمد بن یحیی، او را به خود جذب می‌کرد. این حکایات علاوه بر اینکه مشوق عطار در طریقت بودند بعدها در تذکرةالاولیا گرد آمدند.

در ویکی پدیا بیشتر بخوانید

آثار ویدئویی و صوتی مرتبط با این منبع
بسم اللّه الرحمن الرحیم در ذات و صفات و توحید حضرت باری تعالی فرماید در اثبات عین الیقین فرماید در ثنای احدیت و فنای بشریت فرماید در نعت سیّد المرسلین علیه افضل الصّلوات و اکمل التحیّات فرماید در صفت معراج حضرت محمّد علیه الصّلوة و التسلیم فرماید در خطاب کردن با دل و دریافتن اسرار معانی فرماید در معنی من عرف نفسه فقد عرف ربه فرماید در معانی ما رایت شیئا الاّ رایت اللّه فیه فرماید حکایت در خطاب کردن با دل در رموز معانی فرماید حکایت در ثنا گفتن پیر حضرت یوسف را علیه السلام و جان در باختن او در نظر یوسف فرماید در تفسیر وَلَقَدکَرَّمنا بَنی آدَمَ وَحَمَّلنا هُم فی البَرِّ وَالبَحر فرماید در وصف علی مرتضی علیه السّلام فرماید درامامت امیرالمؤمنین و امام المتقین علی(ع)کرّم اللّه وجهه فرماید حکایت در مناجات کردن پیر با حق سبحانه و تعالی فرماید در اظهار کردن قوّت و قدرت و استغناء کل فرماید در توحید صرف و بقای کل فرماید حکایت در فنای خود و راه یافتن به مقام حق و موصوف شدن فرماید در برداشتن حجاب و واصل شدن و یکتا گردیدن فرماید حکایت روباه و بچاه شدن او در صفت دل فرماید در صورت جان دادن و جانان دیدن فرماید در حکایت پدر و پسر و درکشتی نشستن و مقالات ایشان با یکدیگر فرماید سخن گفتن پسر با پدر در عین دریای طریقت و اعیان بهرنوع پسر در شرح رموز حقیقت در نفس وجان گوید پسر در راز معنی و در نوع حقیقت کل گوید پسر در اعیان حقیقت کل گوید پسر در قطع علایق این جهان فانی گوید در بلا و غصّه این جهان فرماید در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید در جواب گفتن پسر پیر دانا را و اسرار گفتن فرماید در جواب دادن پیر دانا و استعانت کردن و یاری خواستن فرماید در فنای این جهان و بقای آن جهان فرماید پسر در اثبات شرع به پیر دانا گوید در سلوک شریعت ورزیدن و از حقیقت متمتع شدن فرماید در عیان پسر و اسرار منصور و اجازت از پدرخواستن فرماید حکایت در عین حقیقت بودن و از آن بی خبر شدن فرماید درروی گردانیدن از شیطان و فرمان ناکردن او فرماید در افعال شیطان و سخن گفتن ومکر او فرماید در یاد کردن آدم و ذرّیّۀ وی و بلا و مشقّت کشیدن از شیطان و شرف انسان فرماید در اسرار قربت شیطان فرماید در سؤال کردن پیر از ابلیس در پاکی در لعنت و نافرمانی کردن فرماید در جواب دادن ابلیس در اعیان فرماید و ایضاً در اسرار شیطان فرماید در معنی ان اللّه خلق ادم فی صورت الرّحمان فرماید در اثبات ذات و دل گوید در صفت جان و اثبات توحید کل فرماید در صفت ره یافتن و می عشق خوردن و جانان دیدن بتحقیق گوید در معنی و هو معکم اینما کنتم و حقیقت کل فرماید در پیدا آوردن حوّا از پهلوی چپ آدم در نمودار سیر کل فرماید در خطاب کردن با دل در اعیان کل و گذرکردن از تقلید فرماید در مباح شدن حوّا بر آدم و عقد و نکاح بستن ایشان بصد بار صلواة فرماید درخواست کردن آدم از حضرت حق نشان خاتم النبّیین علیه السّلام را در دعا کردن آدم در حضرت حق مر فرزندان را و شفیع آوردن پیغامبر علیه السّلام بر پرگرفتن جبرئیل(ع)آدم علیه السّلام را و تقریر کردن جنّات عدن در نمودار سرّ اعیان کل فرماید رفتن ابلیس به تلبیس در بهشت در دهان مار از جهت مکر کردن با آدم علیه افضل الصّلوات و اکمل التحیات در مناجات کردن شیطان با حق و یاری خواستن او در بیرون آوردن آدم(ع) از بهشت در بلای عشق کشیدن و لقای دوست دیدن فرماید در طلب دوست و اعیان کل و گنج حققی یافتن و اسرار امیرالمؤمنین علی کرّم اللّه وجهه در جاة گفتن فرماید در پردههای اسرار نی فرماید در اسرارِ نفس مردم و نمود عشق بهر نوع فرماید سؤال کردن امیرالمؤمنین و امام المتّقین اسداللّه الغالب علی ابن ابی طالب علیه السّلام و جواب دادن نی در اسرارها فرماید در مکر کردن شیطان آدم رادرخوردن گندم و ناپدید شدن شیطان و گندم خوردن حضرت آدم علیه السّلام و الصواة فرماید در عریانی و بی روئی آدم علیه السّلام گویدو ملامت کردن حضرت جبرئیل علیه السلام مر او را در خوردن گندم فرماید در عتاب کردن حضرت آفریدگار عزّ شأنه با آدم در گندم خوردن و عاجز شدن آدم در گناه و مقرّ شدن و توبه کردن فرماید نداکردن حضرت آفریدگار عزّ شأنه با آدم علیه السّلام که چون عجز آوردی از عقوبت تو درگذشتم و امّا از بهشت بیرون رو در بیرون کردن جبرئیل علیه السلام حضرت آدم صفی را از بهشت ونصیحت کردن جبرئیل اورا فرماید در تجلی جلال و ناپدید شدن اشیاء فرماید دروحدت صرف و یکتائی ذات و صفات فرماید در سئوال کردن کسی ازمنصور حلّاج در سرّ دوستی حق تعالی و جواب گفتن او با تمام فرماید حکایت در حق بینی و آداب بجای آوردن فرماید در تقریر کردن شیخ ابوسعید ابوالخیر در تمثیل بدریای معانی و گمشدن دروی مثال قطره فرماید در خطاب کردن با روح القدس و فضایل آن گفتن و عجز و مسکینی آوردن و تسلیم شدن در همه احوال فرماید درخواب دیدن عاشق که گوش معشوق بدست گرفته و از خواب بیدار شدن و گوش خود را در دست خود دیدن فرماید در نگاه کردن درویش در کواکب و پاسخ دادن ایشان در اسرار نهانی و طلب کردن مقصود فرماید در هاتف شب و آواز دادن و رهنمائی کردن مرد درویش را فرماید در سئوال کردن مرید ا زحضرت شیخ که شیطان مرا زحمت میدهد و جواب دادن شیخ مرید را فرماید در خطاب کردن شیخ توبه و تمثیل و حقیقت کل فرماید حکایت کردن از شیخ شبلی در بی نشانی حسین منصور ازعالم و در بی نشانی یافتن فرماید مناجات کردن شیخ اکّافی در حضرت آفریدگار عزّ شانه و آمرزش خواستن او از حق در جواب دادن اکّافی قدّس سره هاتف غیب و اسرارهای نهانی یافتن فرماید در التماس کردن فناء کل حضرت سلطان العارفین از شیخ حسین منصور قدّس اللّه روحهما فرماید در جواب دادن حسین منصور بایزید را قدّس اللّه روحهما فرماید حکایت در ادب و عزّت نگاهداشتن در حضرت باری فرماید در سؤال از پیر طریقت درسر نگاهداشتن از خلق و جواب دادن وی سائل را فرماید سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کلّ و جواب دادن او مسائل را در حکایت پاکبازی و طلب کردن حقیقت ذات و آوازدادن هاتف آن طالب را فرماید پاسخ دادن پاکبازهاتف غیب را و عجز آوردن او از خودی خود در خطاب هاتف غیب پاکباز را و درد او را استماله کردن و دلخوشی فرماید در اثبات ذات کل در خلاصۀ آدمیان فرماید در نصیحت کردن سالک دردمند و در مراقبت احوال خودکردن فرماید در آگاهی دل در اسرارو از تقلید دور شدن فرماید در ترک پندار خود کردن و از صورت درگذشتن و معانی دریافتن فرماید در صفت وصل و دریافتن راز کل بهر نوع فرماید در ترک صفت صورت و یکتا بودن فرماید