مجد همگر : رباعیات 
شمارهٔ ۲۳
ای دوست مشو سبغه زبون گیران را مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۴۶
مکن راز مرا ای جان فسانه نصرالله منشی : باب البوم و الغراب
بخش ۶ - کبک انجیری، خرگوش و گربهٔ روزهدار
زاغ گفت: کبک انجیری با من همسایگی داشت و میان ما بحکم مجاورت قواعد مصادقت موکد گشته بود. در این میان او راغیبتی افتاد و دراز کشید. گمان بردم که هلاک شد. وپس از مدت دراز خرگوش بیامد و در مسکن او قرار گرفت و من در آن مخاصمتی نپیوستمی. یکچندی بگذشت، کبک انجیر بازرسید. چون خرگوش را در خانه خویش دید رنجور شد و گفت: جای بپرداز که ازان منست، خرگوش جواب داد که من صاحب قبض ام. اگر حقی داری ثابت کن. گفت: جای ازان منست و حجتها دارم. گفت: لابد حکمی عدل باید که سخن هر دو جانب بشنود و بر مقتضی انصاف کار دعوی بآخر رساند. کبک انجیر گفت که: در این نزدیکی بر لب آب گربه ایست متعبد، روز روزه دارد و شب نماز کند، هرگز خونی نریزد و ایذای حیوانی جایز نشمرد. و افطار او برآب و گیا مقصور میباشد. قاضی ازو عادل تر نخواهیم یافت. نزدیک او رویم تا کار ما فصل کند. هر دو بدان راضی گشتند و من برای نظاره بر اثر ایشان برفتم تا گربه روزه دار را ببینم و انصاف او در این حکم مشاهدت کنم. چندانکه صائم الدهر چشم بریشان فگند و بردوپای راست بیستاد و روی بمحراب آورد، و خرگوش نیک ازان شگفت نمود. و توقف کردند تا از نماز فارغ شد. تحیت بتواضع بگفتند و در خواست که میان ایشان حکم باشد و خصومت خانه برقضیت معدلت بپایان رساند. فرمود که: صورت حال بازگویید. چون بشنود گفت: پیری در من اثر کرده ست و حواس خلل شایع پذیرفته. و گردش چرخ و حوادث دهر را این پیشه است، جوان را پیر میگرداند و پیر را ناچیز میکند. مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
لطف تو چو کرد حلقه درگوش مرا صفایی جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶
صد شکر خدا را که وفا دارستی مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۰
هجرت چو به دست غصه بگذاشت مرا آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۹۹۲
عاشقانرا جز لب تو باده مستانه نه مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۴۲
ای سنگ دل تو جان را دریای پرگهر کن مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
ماه امل ارچه زیر میغ است مرا مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۱۸
تا نعل در آتش تو داغ است مرا مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۱۷
با عشق تو چون خوش سروکار است مرا مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۲۹
دل چه خوردهست عجب دوش که من مخمورم؟ اسیری لاهیجی : ملحقات
شمارهٔ ۳۰
ای مهر تو کرده خانه در جان و دلم مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۱۶
در کوی تو کآستانش تخت است مرا اوحدالدین کرمانی : الباب التاسع: فی السفر و الوداع
شمارهٔ ۴۳
سبحان الله چه سخت کاری غم تو مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۱۵
چون عود بنالیدم و بنواخت مرا مهستی گنجوی : رباعیات
رباعی شمارۀ ۱۵
در میکده پیش بت تحیّات خوش است امیرعلیشیر نوایی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴۹ - تتبع خواجه
در خرابات مگو کام چه خواهد بودن صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۳۳۷
گسستن کی توانم زان دو گیسو مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۱۴
خرم به تو داشتم دل بی غم را
        شمارهٔ ۲۳
ای دوست مشو سبغه زبون گیران را مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۴۶
مکن راز مرا ای جان فسانه نصرالله منشی : باب البوم و الغراب
بخش ۶ - کبک انجیری، خرگوش و گربهٔ روزهدار
زاغ گفت: کبک انجیری با من همسایگی داشت و میان ما بحکم مجاورت قواعد مصادقت موکد گشته بود. در این میان او راغیبتی افتاد و دراز کشید. گمان بردم که هلاک شد. وپس از مدت دراز خرگوش بیامد و در مسکن او قرار گرفت و من در آن مخاصمتی نپیوستمی. یکچندی بگذشت، کبک انجیر بازرسید. چون خرگوش را در خانه خویش دید رنجور شد و گفت: جای بپرداز که ازان منست، خرگوش جواب داد که من صاحب قبض ام. اگر حقی داری ثابت کن. گفت: جای ازان منست و حجتها دارم. گفت: لابد حکمی عدل باید که سخن هر دو جانب بشنود و بر مقتضی انصاف کار دعوی بآخر رساند. کبک انجیر گفت که: در این نزدیکی بر لب آب گربه ایست متعبد، روز روزه دارد و شب نماز کند، هرگز خونی نریزد و ایذای حیوانی جایز نشمرد. و افطار او برآب و گیا مقصور میباشد. قاضی ازو عادل تر نخواهیم یافت. نزدیک او رویم تا کار ما فصل کند. هر دو بدان راضی گشتند و من برای نظاره بر اثر ایشان برفتم تا گربه روزه دار را ببینم و انصاف او در این حکم مشاهدت کنم. چندانکه صائم الدهر چشم بریشان فگند و بردوپای راست بیستاد و روی بمحراب آورد، و خرگوش نیک ازان شگفت نمود. و توقف کردند تا از نماز فارغ شد. تحیت بتواضع بگفتند و در خواست که میان ایشان حکم باشد و خصومت خانه برقضیت معدلت بپایان رساند. فرمود که: صورت حال بازگویید. چون بشنود گفت: پیری در من اثر کرده ست و حواس خلل شایع پذیرفته. و گردش چرخ و حوادث دهر را این پیشه است، جوان را پیر میگرداند و پیر را ناچیز میکند. مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
لطف تو چو کرد حلقه درگوش مرا صفایی جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶
صد شکر خدا را که وفا دارستی مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۰
هجرت چو به دست غصه بگذاشت مرا آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۹۹۲
عاشقانرا جز لب تو باده مستانه نه مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۴۲
ای سنگ دل تو جان را دریای پرگهر کن مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
ماه امل ارچه زیر میغ است مرا مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۱۸
تا نعل در آتش تو داغ است مرا مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۱۷
با عشق تو چون خوش سروکار است مرا مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۲۹
دل چه خوردهست عجب دوش که من مخمورم؟ اسیری لاهیجی : ملحقات
شمارهٔ ۳۰
ای مهر تو کرده خانه در جان و دلم مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۱۶
در کوی تو کآستانش تخت است مرا اوحدالدین کرمانی : الباب التاسع: فی السفر و الوداع
شمارهٔ ۴۳
سبحان الله چه سخت کاری غم تو مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۱۵
چون عود بنالیدم و بنواخت مرا مهستی گنجوی : رباعیات
رباعی شمارۀ ۱۵
در میکده پیش بت تحیّات خوش است امیرعلیشیر نوایی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴۹ - تتبع خواجه
در خرابات مگو کام چه خواهد بودن صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۳۳۷
گسستن کی توانم زان دو گیسو مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۱۴
خرم به تو داشتم دل بی غم را
