نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۴۶ - بازگشتن اسکندر از چین
بیا ساقی امشب به میکن شتاب مولوی : ترجیعات
هفتم
مستی و عاشقی و جوانی و یار ما خیام : گردش دوران [۵۶-۳۵]
رباعی ۵۰
ما لُعْبَتِگانیم و فلک لُعبَتباز، رشیدالدین میبدی : ۶- سورة الانعام
۱۰ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ ابراهیم برین لفظ بنزدیک قومى علما معرّب است، که پدر و مادر وى را ابراهام نام کردهاند چنان که ابن عامر خواند در لختى از قرآن، و در روایت عبد الحمید بن بکار از وى همه قرآن نسّابان بر آنند که: نام پدر ابراهیم تارخ است. چنان مىآید که وى را دو نام بوده، و چنین فراوان است، چنان که یعقوب و اسرائیل. و مقاتل حیّان گفت: آزر لقب است، و تارخ نام. سلیمان تیمى گفت: معنى آزر سبّ و طعن است، و هو المخطئ المعوج فى کلامهم، یعنى: و اذ قال ابراهیم لأبیه المخطئ المعوج مجاهد و ابن المسیّب گفتند: آزر نام صنم است، و موضعه نصب على اضمار الفعل، کأنه قال: و اذ قال ابراهیم لابیه أ تتخذ آزر الها، و جعل اصناما بدلا من آزر. فقال بعد أن قال: ا تتخذ آزر الها، أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً. یعقوب، آزر برفع خواند بر نداء مفرد، یعنى: یا آزر! اى: یا مخطئ و یا معوج! «أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً» هر چه از بتان با صورتست، صنم است، و هر چه بىصورت وثن. و گویند که پدر ابراهیم بتگر بود، «إِنِّی أَراکَ وَ قَوْمَکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ». عطار نیشابوری : باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد
شمارهٔ ۷۱
گفتم: شمعا! چند گدازی مگداز جامی : سلامان و ابسال
بخش ۵۴ - جواب گفتن سلامان حکیم را
چون سلامان از حکیم اینها شنید مفاتیح الجنان : بعضی آیات و دعاهاى کوتاه سودمند
دعاى توسل دیگر
سید علی خان در کتاب «کلم طیب» از کتاب «قبس المصباح» شیخ صَهرَشتی دعای توسّل دیگری را روایت کرده به شرحی که مقام را گنجایش بیان آن شرح نیست؛ سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۱۹
زهی از جمال تو گشته جهان خوش فردوسی : پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود
بخش ۹
به نزدیک اسکندر آمد وزیر صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۶۹۲
چه خیال است که دیوانه و شیدا نشویم؟ ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۳۰ - سرنیزه
قاعدهٔ ملک ز سر نیزه است ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۱۷
برخاست خروس صبح برخیز ای دوست اسدی توسی : گرشاسپنامه
ملامت کردن پدر دختر خویش را
چنان تند و خودکام گشتی که هیچ صائب تبریزی : غزلیات ترکی
غزل شمارهٔ ۱۳
عمر گیچدی، سفر اسبابینی آماده قیلین شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۰ - چشمه قاف
از همه سوی جهان جلوه ی او می بینم صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۹۱
بر گل رخسار او تا زلف پیچ و تاب زد انوری : مقطعات
شمارهٔ ۲۱۷ - درخواست روشنایی کند
گنبد پیروزه گون بااختران سیم رنگ صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۳۶۵
با خیال خشک تا کی سر به یک بالین نهم ؟ جامی : یوسف و زلیخا
بخش ۱۷ - در نیام منام دیدن زلیخا نوبت اول تیغ آفتاب جمال یوسف را علیه السلام و کشته عشق شدن وی به آن تیغ نهفته در نیام
ز کنگردار کاخ شهریاری مولوی : دفتر ششم
بخش ۱۱۲ - مقالت برادر بزرگین
آن بزرگین گفت ای اخوان خیر
بخش ۴۶ - بازگشتن اسکندر از چین
بیا ساقی امشب به میکن شتاب مولوی : ترجیعات
هفتم
مستی و عاشقی و جوانی و یار ما خیام : گردش دوران [۵۶-۳۵]
رباعی ۵۰
ما لُعْبَتِگانیم و فلک لُعبَتباز، رشیدالدین میبدی : ۶- سورة الانعام
۱۰ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ ابراهیم برین لفظ بنزدیک قومى علما معرّب است، که پدر و مادر وى را ابراهام نام کردهاند چنان که ابن عامر خواند در لختى از قرآن، و در روایت عبد الحمید بن بکار از وى همه قرآن نسّابان بر آنند که: نام پدر ابراهیم تارخ است. چنان مىآید که وى را دو نام بوده، و چنین فراوان است، چنان که یعقوب و اسرائیل. و مقاتل حیّان گفت: آزر لقب است، و تارخ نام. سلیمان تیمى گفت: معنى آزر سبّ و طعن است، و هو المخطئ المعوج فى کلامهم، یعنى: و اذ قال ابراهیم لأبیه المخطئ المعوج مجاهد و ابن المسیّب گفتند: آزر نام صنم است، و موضعه نصب على اضمار الفعل، کأنه قال: و اذ قال ابراهیم لابیه أ تتخذ آزر الها، و جعل اصناما بدلا من آزر. فقال بعد أن قال: ا تتخذ آزر الها، أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً. یعقوب، آزر برفع خواند بر نداء مفرد، یعنى: یا آزر! اى: یا مخطئ و یا معوج! «أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً» هر چه از بتان با صورتست، صنم است، و هر چه بىصورت وثن. و گویند که پدر ابراهیم بتگر بود، «إِنِّی أَراکَ وَ قَوْمَکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ». عطار نیشابوری : باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد
شمارهٔ ۷۱
گفتم: شمعا! چند گدازی مگداز جامی : سلامان و ابسال
بخش ۵۴ - جواب گفتن سلامان حکیم را
چون سلامان از حکیم اینها شنید مفاتیح الجنان : بعضی آیات و دعاهاى کوتاه سودمند
دعاى توسل دیگر
سید علی خان در کتاب «کلم طیب» از کتاب «قبس المصباح» شیخ صَهرَشتی دعای توسّل دیگری را روایت کرده به شرحی که مقام را گنجایش بیان آن شرح نیست؛ سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۱۹
زهی از جمال تو گشته جهان خوش فردوسی : پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود
بخش ۹
به نزدیک اسکندر آمد وزیر صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۶۹۲
چه خیال است که دیوانه و شیدا نشویم؟ ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۳۰ - سرنیزه
قاعدهٔ ملک ز سر نیزه است ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۱۷
برخاست خروس صبح برخیز ای دوست اسدی توسی : گرشاسپنامه
ملامت کردن پدر دختر خویش را
چنان تند و خودکام گشتی که هیچ صائب تبریزی : غزلیات ترکی
غزل شمارهٔ ۱۳
عمر گیچدی، سفر اسبابینی آماده قیلین شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۰ - چشمه قاف
از همه سوی جهان جلوه ی او می بینم صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۹۱
بر گل رخسار او تا زلف پیچ و تاب زد انوری : مقطعات
شمارهٔ ۲۱۷ - درخواست روشنایی کند
گنبد پیروزه گون بااختران سیم رنگ صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۳۶۵
با خیال خشک تا کی سر به یک بالین نهم ؟ جامی : یوسف و زلیخا
بخش ۱۷ - در نیام منام دیدن زلیخا نوبت اول تیغ آفتاب جمال یوسف را علیه السلام و کشته عشق شدن وی به آن تیغ نهفته در نیام
ز کنگردار کاخ شهریاری مولوی : دفتر ششم
بخش ۱۱۲ - مقالت برادر بزرگین
آن بزرگین گفت ای اخوان خیر