اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۴
ما رند خراباتی بی نام و نشانیم بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۷۲
حسرت زلف توام بود شکستم دادند سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۴۲
بهار رفت و دل از ابر کامیاب نشد اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۳
ما در ازل بعشق تو افسانه بوده ایم اقبال لاهوری : پیام مشرق
جهان مشت گل و دل حاصل اوست
جهان مشت گل و دل حاصل اوست اثیر اخسیکتی : مفردات
شمارهٔ ۱۷
سوزی است مرا در دل اما نه چنان سوزی اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۲
بسویت می کشد دل هر زمانم بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۸۵
چشم وا کردم به چندین رنگ و بو ساغر زدم شاه نعمتالله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۶
آن روز که کار وصل را ساز آید اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۱
دو عالم پرتوی از نور ذانم ترانه های کودکانه : بخش اول
واکسن
دنیا چه رنگارنگه سلامتی قشنگه اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۰
زین دام تن گهی که چو شهباز برپرم اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷۹
چون بفضل حق رهی در ملکت جان یافتم عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۷
بوی زلف یار آمد یارم اینک میرسد رضاقلی خان هدایت : فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین
بخش ۴۱ - فخری ایروانی قُدِّسَ سِرُّه
اسمش میرزا عباس، الشهیر به حاجی میرزا آقاسی. خلف الصدق جناب میرزا مسلم ایروانی بوده و مراتب علمی را در بدو شباب در خدمت جناب حقایق مآب شیخ کامل و عالم عامل فخرالدین عبدالصمد همدانی قُدِّسَ سرّه العزیز تحصیل کرده. مدتها در عتبات عالیات عرش درجات به تحصیل علم و حال اشتغال داشته. مولانای مذکور او را از شهادت خود در قضیهٔ طایفهٔ وهابی اخبار فرموده. بعد از شهادت مولانا آن جناب عیال آن شیخ سعید شهید را به همدان آورده و خود به آذربایجان که موطن اصلی ایشان بوده، رفتهاند. در آن سنوات به واسطهٔ فضل و کمال و علم و حال، امیرزادگان آذربایجان و فرزندان نواب نایب السلطنه عباس میرزا مایل به تلمذ در نزد آن جناب شدهاند. نواب امیرزاده اعظم، محمد میرزا نیز به آن جناب میلی و محبتی حاصل کرده که به ارادت رسیده و همانا آن جناب مژدهٔ سلطنتی به آن حضرت داده. بعد از رحلت نواب نایب السلطنه به مرتبهٔ ولایت عهد ونیابت سلطنت رسیدند و چون خاقان صاحبقران فتحعلی شاه متخلص به خاقان عالم فانی را بدرود گفتند حضرت نایب السلطنه و ولیعهد محمد میرزا به حکم ولایت عهد ووراثت رتبهٔ سلطنت ایران ارتقا یافتند لهذا مزید حسن ظن و ارادت گردیده، جناب ایشان را به صدارت و وزارت خاصهٔ خود تکلیف فرمودند. بالکلیه زمام ملک و مملکت را در کف کفایت آن جناب نهاده، تفویض امور نمودند. لهذا مدت چهارده سال که ایام ملک سلطان گیتی ستان مغفور بود استقلالاً به رتق و فتق امورات ملکی پرداختند. بعد از رحلت آن پادشاه جمجاه و اختلاف امرای درگاه به عتبات عالیات رفته ساکن شدند و در سنهٔ ۱۲۶۵ هزار و دویست و شصت و پنج به حکم تقدیر وصیت کرده، در شب جمعه عشرثانی رمضان المبارک بی مرضی شدید رحلت کردند و به جوار رحمت ایزدی پیوست. اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷۸
حج من سوی تو آمد طوف کویت کعبه ام احمد شاملو : ابراهیم در آتش
شبانه
مردی چنگ در آسمان افکند، اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷۷
بدلداری و دلجوئی درآمد عاقبت یارم اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷۶
در طریقت ره روانرا رهنمائی میکنم عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر فتح موصلی قدس الله روحه العزیز
آن عالم فرع و اصل، آن حاکم وصل و فصل، آن ستوده رجال، آن ربوده جلال، آن بحقیقت ولی شیخ وقت، فتح موصلی رحمةالله علیه، از بزرگان مشایخ بود و صاحب همت بود و عالی قدر و در ورع و مجاهده بغایت بود و حزنی و خوفی غالب داشت و انقطاع از خلق و خود را پنهان میداشت از خلق تا حدی که دسته کلید برهم بسته بود بر شکل بازرگانان هرکجا رفتی در پیش سجاده بنهادی تا کسی ندانستی که او کیست وقتی دوستی از دوستان حق تعالی بدو رسید، او را گفت بدین کلیدها چه میگشایی که بر خود بسته ای! از بزرگی سوال کردند که فتح را هیچ علم هست؟ گفت او را بسنده است علم که ترک دنیا کرده است بکلی. ابو عبدالله بن جلا گوید که در خانه سری بودم چون پاره ای از شب بگذشت جامه های پاکیزه در پوشید و ردا برافکند. گفتم: درین وقت بکجا میروی؟
شمارهٔ ۳۸۴
ما رند خراباتی بی نام و نشانیم بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۷۲
حسرت زلف توام بود شکستم دادند سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۴۲
بهار رفت و دل از ابر کامیاب نشد اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۳
ما در ازل بعشق تو افسانه بوده ایم اقبال لاهوری : پیام مشرق
جهان مشت گل و دل حاصل اوست
جهان مشت گل و دل حاصل اوست اثیر اخسیکتی : مفردات
شمارهٔ ۱۷
سوزی است مرا در دل اما نه چنان سوزی اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۲
بسویت می کشد دل هر زمانم بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۸۵
چشم وا کردم به چندین رنگ و بو ساغر زدم شاه نعمتالله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۶
آن روز که کار وصل را ساز آید اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۱
دو عالم پرتوی از نور ذانم ترانه های کودکانه : بخش اول
واکسن
دنیا چه رنگارنگه سلامتی قشنگه اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۰
زین دام تن گهی که چو شهباز برپرم اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷۹
چون بفضل حق رهی در ملکت جان یافتم عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۷
بوی زلف یار آمد یارم اینک میرسد رضاقلی خان هدایت : فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین
بخش ۴۱ - فخری ایروانی قُدِّسَ سِرُّه
اسمش میرزا عباس، الشهیر به حاجی میرزا آقاسی. خلف الصدق جناب میرزا مسلم ایروانی بوده و مراتب علمی را در بدو شباب در خدمت جناب حقایق مآب شیخ کامل و عالم عامل فخرالدین عبدالصمد همدانی قُدِّسَ سرّه العزیز تحصیل کرده. مدتها در عتبات عالیات عرش درجات به تحصیل علم و حال اشتغال داشته. مولانای مذکور او را از شهادت خود در قضیهٔ طایفهٔ وهابی اخبار فرموده. بعد از شهادت مولانا آن جناب عیال آن شیخ سعید شهید را به همدان آورده و خود به آذربایجان که موطن اصلی ایشان بوده، رفتهاند. در آن سنوات به واسطهٔ فضل و کمال و علم و حال، امیرزادگان آذربایجان و فرزندان نواب نایب السلطنه عباس میرزا مایل به تلمذ در نزد آن جناب شدهاند. نواب امیرزاده اعظم، محمد میرزا نیز به آن جناب میلی و محبتی حاصل کرده که به ارادت رسیده و همانا آن جناب مژدهٔ سلطنتی به آن حضرت داده. بعد از رحلت نواب نایب السلطنه به مرتبهٔ ولایت عهد ونیابت سلطنت رسیدند و چون خاقان صاحبقران فتحعلی شاه متخلص به خاقان عالم فانی را بدرود گفتند حضرت نایب السلطنه و ولیعهد محمد میرزا به حکم ولایت عهد ووراثت رتبهٔ سلطنت ایران ارتقا یافتند لهذا مزید حسن ظن و ارادت گردیده، جناب ایشان را به صدارت و وزارت خاصهٔ خود تکلیف فرمودند. بالکلیه زمام ملک و مملکت را در کف کفایت آن جناب نهاده، تفویض امور نمودند. لهذا مدت چهارده سال که ایام ملک سلطان گیتی ستان مغفور بود استقلالاً به رتق و فتق امورات ملکی پرداختند. بعد از رحلت آن پادشاه جمجاه و اختلاف امرای درگاه به عتبات عالیات رفته ساکن شدند و در سنهٔ ۱۲۶۵ هزار و دویست و شصت و پنج به حکم تقدیر وصیت کرده، در شب جمعه عشرثانی رمضان المبارک بی مرضی شدید رحلت کردند و به جوار رحمت ایزدی پیوست. اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷۸
حج من سوی تو آمد طوف کویت کعبه ام احمد شاملو : ابراهیم در آتش
شبانه
مردی چنگ در آسمان افکند، اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷۷
بدلداری و دلجوئی درآمد عاقبت یارم اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷۶
در طریقت ره روانرا رهنمائی میکنم عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر فتح موصلی قدس الله روحه العزیز
آن عالم فرع و اصل، آن حاکم وصل و فصل، آن ستوده رجال، آن ربوده جلال، آن بحقیقت ولی شیخ وقت، فتح موصلی رحمةالله علیه، از بزرگان مشایخ بود و صاحب همت بود و عالی قدر و در ورع و مجاهده بغایت بود و حزنی و خوفی غالب داشت و انقطاع از خلق و خود را پنهان میداشت از خلق تا حدی که دسته کلید برهم بسته بود بر شکل بازرگانان هرکجا رفتی در پیش سجاده بنهادی تا کسی ندانستی که او کیست وقتی دوستی از دوستان حق تعالی بدو رسید، او را گفت بدین کلیدها چه میگشایی که بر خود بسته ای! از بزرگی سوال کردند که فتح را هیچ علم هست؟ گفت او را بسنده است علم که ترک دنیا کرده است بکلی. ابو عبدالله بن جلا گوید که در خانه سری بودم چون پاره ای از شب بگذشت جامه های پاکیزه در پوشید و ردا برافکند. گفتم: درین وقت بکجا میروی؟